۱
Even in liberal capitalism the market did not assume the functions of social integration alone. The class relationship could assume the unpolitical form of the relation of wage labor to capital only when the general prerequisites for the continued existence of capitalist production were fulfilled by the state. Only state functions that supplement, but are not subject to, the market mechanism make possible unpolitical domination through private appropriation of socially produced surplus value.
❌ حتی در جوامع لیبرال نیز بازار وظایف یکپارچهسازی اجتماعی را به تنهایی عهدهدار نشده است. روابط طبقاتی تنها زمانی شکل غیرسیاسی رابطهی کار دستمزدی با سرمایه را پیدا میکند که دولت بتواند مقتضیات کلی را برای تداوم تولید سرمایهداری فراهم آورد. تنها دولت میتواند از عهدهی انجام این کارکرد تکمیلکنندهی سازوکار بازار برآید و تابع این سازوکارها نباشد. بدینترتیب، دولت وسایل سلطهی غیرسیاسی را از طریق تملک خصوصی ارزش اضافی تولیدشدهی اجتماعی فراهم میآورد.
برگردان #جهانگیر_معینی – از کتاب بحران مشروعیت – یورگن هابرماس – #نشر_گامنو – چاپ سوم (۱۳۹۴) – صفحهی ۱۲۹
✅ #برگردان_درست:
حتی در سرمایهداری لیبرال نیز [عنصر] بازار به تنهایی کارکرد انسجامبخشی اجتماعی را پذیرا نشد. روابط طبقاتی تنها هنگامی توانستند صورت غیرسیاسی روابط میان کار مزدی و سرمایه را بیابند که پیشنیازهای عام لازم برای موجودیت پایدار تولید سرمایهدارانه از سوی [نهاد] «دولت» برآورده شد. تنها آن کارکردهای دولت که سازوکارهای بازار را تکمیل میکنند، بیآنکه در معرض آن سازوکارها قرار گیرند، [هستند که] امکان اعمال سلطهای غیرسیاسی را از طریق تملک خصوصی ارزش اضافی اجتماعاً تولیدشده فراهم میآورند.
۲
economic development and social modernization;
an instrumental rather than consummatory culture;
low levels of civil violence؛
low levels of political polarization and extremism;
political leaders committed to democracy;
experience as a British colony;
elite desire to emulate democratic nations;
❌ توزیع به نسبت مساوی درآمد و ثروت و یا ثروت
پیشرفت اقتصادی و مدرن شدن جامعه
فرهنگ سازنده و سودمند به جای فرهنگ آرام تحلیل رفته
پایین بودن سطح تجاوز مدنی
پایین بودن سطوح کثرتگرایی سیاسی و افراطگرایی
علاقه و تسلیمبودن رهبران سیاسی به دموکراسی
داشتن تجاربی مانند مستعمرات بریتانیا
علاقهی نخبگان به برابری جستن با کشورهای دموکراتیک
برگردانهای #احمد_شهسا از برخی متغیرهای موجد دموکراسی – در کتاب موج سوم دموکراسی در پایان سدهی بیستم – ساموئل هانتینگتون – چاپ ششم (۱۳۹۴) – صفحات ۴۴ و ۴۵ – #انتشارات_روزنه
✅ #برگردان_درست:
توزیع نسبتاً برابر ثروت و/یا درآمد
توسعهی اقتصادی و مدرنیزاسیون اجتماعی
برتری فرهنگ ابزارگرا (جوینده) بر فرهنگ خاتمهگرا (خورنده)
سطوح نازل خشونت داخلی
سطوح نازل قطبیشدن (قطبش) و افراطگرایی سیاسی
[وجود] رهبران سیاسی پایبند به دموکراسی
مستعمرهی سابق بریتانیا بودن
تمایل نخبگان به [هماوردی و] تقلید از کشورهای دموکراتیک
به کانال تلگرام آبسکورا بپیوندید: