مجموعه عکس «ترمینال»

عطا رشیدیانی

یکم

برای ترمینال واژه‌ی «پایانه» را در فارسی پیشنهاد کرده‌اند و عجب معادل تأمل‌برانگیزی است. خود واژه‌ی Terminal نیز اشتراک واژگانی تام و تمامی دارد با Termination و ویرانی؛

دوم

پایانه‌ها پایان‌گاه‌های شهری‌اند؛ یا مسافرانی را به پایان راه‌شان می‌رسانند تا به خیل جمعیتی بپیوندند که این کلان‌شهر را به جایی بس پیچیده‌تر از ترکیب‌های فضایی و مکانی تبدیل کرده‌اند؛ و یا خسته‌گانی از این خیل را به درب خروج هدایت می‌کنند تا برای چند صباحی شهروند جهان دیگری باشند. این گاراژ‌های مدرن که می‌توان تاریخ‌شان را تا اوائل دهه‌ی ۱۳۵۰ نیز پی گرفت، از جمله مظاهر تحولی‌اند که در جایگاه تهران و شهرهای بزرگ نسبت به دیگر نقاط شهری و روستایی ایران پدیدار شد؛

سوم

در «پایانه‌»ها نماهای متعددی از همان نسبت واژگانی با «ویرانی» هست و ما این نماها را واجد ارزش‌های انسان‌شناختی فراوانی یافته‌ایم؛ در این گردآورده‌ی رنگارنگ انسانی که در آن تنوعی بدیع از فرهنگ‌، جنسیت، قومیت، زبان و طبقه می‌توان یافت، جلوه‌هایی بدیع هست از «پایانه‌ای» شدن «هویت»، «خاطره» و «تاریخ» آنان که تن به چنین ویرانی و صیرورتی سپرده و می‌سپارند؛

چهارم

«پایانه»ها؛ این «ویرانی‌گاه»های شهری به ما تجربه‌ای غنی از «ناپایداری» می‌بخشند؛ ما را به «گوشه» و «کنج»ی از شهر می‌برند تا از آن بیاغازیم یا تن به پایان دهیم؛ در آن کنج‌های عزلت اشارت‌ها هست به آن‌چه به درجات هر روزه تجربه می‌کنیم و در آن لحظه‌ی «ویرانی» تجربه‌ای تام از آن را درمی‌یابیم؛

پنجم

در پایانه‌ها «انتظار» هم معنایی غریب پیدا می‌کند و از سر تصادف هم نیست که مجموعه‌ عکس‌های «ترمینال» ما بیش از هر چیز «انتظار» را تداعی می‌کنند و به تصویر می‌کشند. دوربین همچون نقاشی  «فرشته‌ی نو»  پل کله دهان خود را باز نگاه داشته و بال های خود را گشوده تا بر فراز این ویرانه به بازنمایی نامکانی و نازمانی سوژه‌های سرگردان و خسته بپردازد. «فرشته‌ی نو» از فاصله‌های کانونی دور و نزدیک به امید و زوال انسان‌هایی اشاره  می‌کند که به تعلیق حاصل از این زدایش و فرسودگی زمان و مکان گرفتار آمده‌اند؛ زخم‌هایی را حکایت می‌کند که گاهی دهان باز می‌کنند و گاهی سر در گریبان در گوشه‌ای منتظر می‌مانند. دوربین در مقام راوی همگام با صدای ماشین‌ها و هیاهوی متصدیان باجه‌ها به هزارتوی تن‌های خسته‌ی مسافران می‌رود؛ لابلای اتوبوس‌ها؛ «خالی‌ازانسان»های سرشار از معنا؛ چهره‌های درهم‌شکسته‌؛ و فیگورهای دفرمه‌‌ای که لحظه‌ی جدایی از «بار سفر» را انتظار می‌کشند؛

ششم

دوربین مجموعه‌ی عکس «ترمینال» گاه به سوژه‌اش بس نزدیک می‌شود و گاهی همچون  «فرشته‌ی نو» از بالا نظاره‌گر و ثبت‌کننده‌ی حقیقتی فراتر از آن مابه‌ازای عینی و واقعی است. عکس‌ها نمادهایی از لحظاتی‌اند که زمان در برابر دوربین متوقف می‌شود و سوژه-مسافر از روال زندگی عادی و طبیعی خود جدا می‌شود و راه «سفر»؛ راه «ویرانی» در پیش می‌گیرد؛

هفتم

عکس‌های «ترمینال» را تلاشی در راستای بازیافتن و تأکید بر وجه انسان‌شناختی تجربه‌ی عکاسی بدانید. به این تن‌ها؛ به این «دازاین»های رها شده در تجربه‌ی «اتاق سفر» بنگرید و بکوشید با آن‌ها به دیگر مصادیق جداافتادگی‌های گاه و بی‌گاه‌مان از «جمع» بیاندیشید. «ترمینال» برای ما؛ روح‌الله ابراهیمی، مژده آفروشه، راضیه موسوی، یاسمن مرادی، سارا نوروزی و عطا رشیدیانی، تلاشی بوده برای بازنمودن بخشی از آن‌چه در بطن حیات جمعی و شهری مدرن، بر جان و تن «مسافران»؛ این سوژه‌های همیشه‌ی «ویرانی» می‌رود.

رخداد این تلاش مدیون امیرهوشنگ للهی است و از او سپاسگزاریم.

دانلود مجموعه عکس:

http://yekupload.ir/5d9838b823eb3e00/Obscura_terminal.pdf

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *