نویسنده: کیت نش• برگردان: حمید قیصری•
توضیح: متن ذیل برگرفته از ویرایش دوم کتاب «جامعهشناسی سیاسی» کیت نش است که ویرایش اول آن به فارسی ترجمه شده است. کار دورکیم در جامعهشناسی سیاسی از همان جایگاه و تأثیر کارهای وبر و مارکس برخوردار نبوده است. نزد دورکیم، دولت در خلق و نگاهداری نظم اجتماعی، یعنی چیزی که برای خود او پرابلماتیک کلیدی جامعهشناسی بود، اهمیت نسبتاً کمی داشت. در عوض، دورکیم علائق خود را به پرسش از همبستگی اجتماعی و این امکان معطوف کرد که برآمدن فردگرایی ممکن است به اعضای جامعهی مدرن بهجای درگیر شدن در «جنگ همه علیه همه»، احساس تعلقی جمعی بدهد. دولت نقش مهمی در تضمین نظم اجتماعی دارد، اما در این کارکرد خود وابسته به ابزار «آگاهی اخلاقی»[i] مشترک میان اعضای جامعه است؛ حتی اگر خود گاهی تعریفکنندهی اصلی آن «آگاهی اخلاقی» باشد (گیدنز، ۱۹۷۱: ۱۰۲؛ لوکس، ۱۹۷۳: ۶۶۸-۷۴). دولت برای دورکیم نتیجهی تقسیم کاری است که جوامع مدرن را شکل میدهد و در عین حال در خدمت گسترش آزادیهای فردی نیز قرار میگیرد. مهمتر از همه، دولت کارکرد «بازاندیشی» و «پالایش» بازنماییهای جمعی[ii] را نیز پذیرا میشود؛ آن نمادهای اجتماعی که باورداشتها و ارزشها را در مناسک و آداب جمعی بیان، افراد را راهنمایی و رفتارهای آنان را محدود میکنند. چنانکه مشهور و البته شگفتآور است، دورکیم دولت را به مغز تشبیه میکند که کارکرد اصلی آن اندیشیدن است (دورکیم، ۱۹۹۲: ۵۱). جوامع مدرن تنها میتوانند با «همبستگی ارگانیک» انسجام خود را حفظ کنند؛ کسانی همبستگی ارگانیک را تجربه میکنند که به دلیل اشغال جایگاههای گوناگون و البته برخوردار از درجات مشابهی از اهمیت در «جامعه» به مثابه عرصه «تلاشگری جمعی»، به دیگران وابسته هستند و با احترام مشترک به حقوق فردی به یکدیگر پیوند میخورند. «همبستگی ارگانیک» قابلمقایسه (و البته متفاوت) با «همبستگی مکانیکی» است که در جوامع سادهتر پیشامدرن وجود داشت؛ جوامعی که در آنها شباهت میان زندگی افراد، موجب احساس تعلق قوی آنها به اجتماع محلی[iii] میشد. دولت با خلق بازنماییهای جمعی و تبدیل آنها به تصمیمات الزامآور قانونی و سیاستهای همراستا با خیر همگانی، همبستگی موجود را تقویت میکند. (فگت، ۱۹۹۳) اگرچه دورکیم اغلب، اینگونه در نوشتههای خود آورده که آنچه برای نظم اجتماعی «کارکردی» است لاجرم اتفاق نیز میافتد، در واقع چنانکه هانس پیتر مولر ادعا میکند، جامعهشناسی سیاسی او به دنبال نشان دادن چگونگی و احتمال تحقق «همبستگی ارگانیک» است. دورکیم در دورانی از تضادهای بزرگ فرانسه در قرن نوزدهم زیست؛ دورانی که خود آن را نتیجهی گذار دشوار از جامعهای «کورپوراتیست-کشاورزی» به جامعهای «صنعتی و سرمایه دارانه» میدانست (مولر، ۱۹۹۳: ۹۵؛ لوکس، ۱۹۷۳). با این حال دورکیم، متفاوت با مارکس و وبر، تضادها را خواص درونریز یا ذاتی جوامع نمیدانست. برعکس (ازنظر دورکیم)، وقتی تضادی وجود دارد، میتوان آن را به فقدان یکپارچگی اجتماعی و هنجاری نسبت داد. به عقیده دورکیم، جامعهی فرانسه نیازمند اصلاح و جلوگیری از پیروزی خودخواهی[iv] بر فردگرایی اخلاقی از طریق هماهنگ ساختن دولت دموکراتیک، گروههای حرفهای و آرمان فردی بود. چنین اصلاحاتی مترادف با خلق جامعهای شایستهسالار بود: دورکیم ثروت موروثی را عنصری مخرب برای سطوح ابتدایی اعتماد در آن دسته از قراردادهای حقوقی میدید که نقطهی اتکای اقتصادهای مدرن هستند (پارکین، ۱۹۹۲: فصل ۴). خلق آن جامعهی شایستهسالار شامل توسعهی انجمنهای شغلی یا اصناف نیز بود، تا به این ترتیب وساطتی میان دولت و فرد اتفاق بیافتد، فرد در مقابل دولتی که ممکن است بیش از حد قوی شود از حمایتی برخوردار باشد و البته فراتر از اینها، آگاهی اخلاقی معطوف به خیر جمعی نیز تقویت شود. برای مثال، دورکیم بر این باور بود که افراد باید بهعنوان اعضای انجمن حرفهای خود و نه بر اساس محل زندگی اتفاقی خود رأی دهند تا به این ترتیب هر شخصی تشویق شود به منافع مشترک خود با دیگران در گروه خویش و فراتر از آن به منافع مشترک اجتماعی خود با دیگران بیندیشد. انجمنها اجتماعاتی اخلاقی هستند که به جای پیشبرد اهداف اعضایشان، با هدف احیای نسبت میان منفعت شخصی افراد و خیر عمومی شکل میگیرند؛ هرچند، اینگونه به نظر میرسد که دورکیم اصناف را علیرغم وجه شغلیشان، بیش از آنکه اتحادیهای تجاری ببیند، چیزی نزدیک به یک سازمان حقوق مدنی تصور میکرده است. با لحاظ دغدغههای دورکیم دربارهی ترجیح هماهنگی بر تضاد میان اعضای جامعه، این به دورکیم، هرچند به معنایی ناقص و محدود، وجههای کثرتگرا میبخشد (نگاه کنید به کلادیس ۲۰۰۵). به نظر میرسد دورکیم اشتراکاتی هم با نظریهپردازان نخبهگرای دموکراسی دارد، زیرا پرسوناژها یا طبقات خاصی از جامعه را که در حال کار در دولت هستند، شایستهی نمایندگی دیگران در تفسیر آگاهی اخلاقی جامعه میبیند (پارکین، ۱۹۹۲: ۳۹). با توجه به اینکه دورکیم درجهی بالایی از برابری عینی را، برای کارکرد مطلوب جوامع مدرن حیاتی میدانست، نمیتوان او را چنانکه اغلب میگویند محافظهکار دانست (ترنر، ۱۹۹۲). محافظهکاری دورکیم را در جنبههای بنیادینتری از جامعهشناسی او میتوان دید. علیرغم پیشنهادهای دورکیم برای اصلاحات دموکراتیک، مفهومپردازی او از جامعه در واقع جایی را برای سیاست باقی نمیگذارد. برای دورکیم تضادها ذاتاً و به این دلیل که او هیچ شکلی از مخالفت معقول با تفسیر بازنماییهای جمعی را برنمیتابید، آسیبشناختی هستند: این نقطهای است که نه تنها باید وفاقی اجتماعی بر سر هنجارهای فرهنگی و برای کار هماهنگ و حفظ سلامت اخلاقی وجود داشته باشد، بلکه جامعهشناس قادر است هنجارهای مطلوب برای شکلی خاص از جامعه را نیز شناسایی کند. آن تضاد اجتماعی را که مارکس و وبر ذاتی جوامع مدرن میبینند، دورکیم امری آسیبشناختی میداند که در بهترین حالت نتیجهی گذار دشوار به یک جامعهی مطلوب به لحاظ کارکردی جدید است؛ جامعهای که در آن علم جامعهشناسی -که دورکیم خود را کاشف آن میدانست- نقشی خاص و قانونگذارانه دارد. در جامعهشناسی دورکیم، جز برای اصلاحات اجتماعی برآمده از علم، جایی برای سیاست نیست؛ سیاست اقتضایی است و حاشیهای، و در واقع امری ذاتاٌ غیراخلاقی است که از اساس برای جامعهای که شرایط مطلوبی به لحاظ کارکردی دارد زائد است.
جامعهشناسی سیاسی نودورکیمی
جامعهشناسی سیاسی نودورکیمی ملهم از کار دورکیم درباره اهمیت بازنماییهای جمعی بهمثابه محدودکنندهها و توانمندسازهای توأمان و شیوهای است که این بازنماییها در مناسک، اجراها، و احساسات موجد همبستگی تقویت میشوند و بسط مییابند. جامعهشناسی سیاسی نودورکیمی، پروبلماتیک دورکیم را درباره مبنای اخلاقی انسجام اجتماعی و به ویژه شرایط فرهنگی دموکراسی و عدالت اجتماعی بهعنوان موضوع مطالعهی خود انتخاب میکند. درحالیکه خوشبینی کارکردگرایانهی دورکیمی درنهایت اهمیت و جایگاه سیاست را انکار میکند (به بیان لوکس، دورکیم حداقل در کارهای اولیه خود امر هنجاری، امر آرمانی، و امر در شرف وقوع را یکی میانگارد، لوکس، ۱۹۷۳: ۱۷۷)، مطالعات نودورکیمی بر دشواریهای دستیابی و نگهداری همبستگی و طریقی که در آن تعاریف عدالت اجتماعی میتواند در جوامع معاصر پیچیده بسط پیدا کند، تمرکز میکند. جفری الگزندر در کار خود با عنوان «حوزهی مدنی» با اتکا بر کارهای دورکیم متأخر درباره مذهب، استدلال میکند که اگرچه جوامع معاصر تحت تأثیر اومانیسم سکولار دگرگونشدهاند، همچنان ابعاد معنوی برای «ساخت» همبستگی اجتماعی حیاتی هستند. او از توافقی بنیادین در جامعهی آمریکایی سخن میگوید که بر اساس آن دموکراسی تقدیس میشود و باید از گزند افراد، وقایع و فعالیتهای ضد دموکراتیک به دور نگاه داشته شود. حوزهی مدنی حول رمزگانی فرهنگی شکل میگیرد که این تقابل دوتایی را حفظ میکنند و هر زمان مناقشات سیاسی انضمامی درمیگیرند، در دسترس هستند و همیشه هم پیش کشیده میشوند. حوزهی مدنی در کنار سایر حوزههای جوامع تمایزیافته، یک حوزهی «همبستگی» است که در آن نوعی خاص از اجتماع جهانشمول-ساز[v] امکان تعریف فرهنگی مییابد و تا حدی نیز مجال تحقق نهادی پیدا میکند (الگزندر ، ۲۰۰۶: ۳۱). عضویت در حوزه مدنی به باانگیزه بودن و عمل کردن به شیوهای دموکراتیک (عقلانی، خردمندانه، و واقعگرایانه، و نه غیرعقلانی، هیجانی، یا غیر واقعگرایانه) برای حمایت از روابط اجتماعی دموکراتیک (که باز، قابلاعتماد، صادقانه است) و نهادها (که توسط قواعد تنظیمشده و دلبخواهانه نیستند، و برابری و شمول را در برابر سلسلهمراتب و طرد ترویج میدهند) منوط است. هر چیز و هرکسی که بهعنوان نامقدس تعریف میشود آلودهکنندهای است که «باید منزویاش کنند، و در مرزهای جامعه مدنی به حاشیه رانده شود، و حتی نابودش کنند» (الگزندر و اسمیت، ۱۹۹۳: ۱۶۴). حوزهی مدنی ممکن است گسترش هم بیابد و دوباره طبقات و گروههای منزلتی را که از آن طردشده بودند در بربگیرد. این در شرایطی رخ میدهد که آنهایی که بهعنوان «ضد دموکراتیک» داغ خورده بودند، قادر باشند با تمسک به همان رمزگان فرهنگی حوزهی مدنی، عضویت خود را احیا و نهادینه کنند. همچنین ممکن است رمزگان حوزهی مدنی برای حمله به حوزههای غیر مدنی اقتصاد، دولت، خانواده، و تعاملات مذهبی به کار گرفته شوند. الگزندر به جزئیات آن دسته از جنبشهای اجتماعی پرداخته است که با موفقیت توانستهاند زبان «اجتماع آرمانی» حوزهی مدنی را برای وارد کردن سیاهپوستان آمریکایی، زنان و یهودیان -از حاشیه- به جریان اصلی دموکراتیک به کار گیرند. نهایتاٌ این اتفاق از آن رو ممکن میشود که حوزهی مدنی مقید به فردگرایی اخلاقی است و این حقوق اشخاص است که در جوامع معاصر تقدیس میشود. بنابراین حوزهی مدنی از امکانی درونی برای گسترش شرایط عدالت اجتماعی و دموکراتیک برخوردار است. برنامهی قوی الگزندر در جامعهشناسی فرهنگی، که «حوزهی مدنی» نمودی از آن است که بهغایت توسعهیافته است، شامل شرحی است پیچیده از اینکه چطور فرهنگ، ساختار و کنش اجتماعی با یکدیگر تناسب مییابند. در ادامه و در فصلی دیگر برخی از چشماندازهای این برنامه را به منظور توسعهی چارچوبی برای تحلیل سیاست فرهنگی[vi] به کارخواهیم گرفت. با این حال از لحاظ جامعهشناسی سیاسی، حوزهی مدنیِ الگزندر در همان حال که کار دورکیم را به شکل درخشانی روزآمد و امروزین میکند، از برخی دشواریهای مبتلا به آن در نسبت با سیاست نیز پرده بر میدارد. نظریهپردازی الگزندر در حوزهی مدنی، از نقش عاملان سیاسی غافل نیست. در روند کاربرد رمزگان فرهنگی حوزهی مدنی برای شمول یا پذیرش افراد و نهادهای سابقاٌ طردشده، هیچچیز «ضروری» یا «کارکردی» نیست. کاربرد موفقیتآمیز نمادهای دموکراتیک امری است «مشروط» که وابسته به بسیج جنبشهای اجتماعی در راه «ترمیم همبستگی» است. با این وجود، در کار الگزندر چنین القایی نیز وجود دارد که جامعهی آمریکایی (نمونهای که او تحلیل میکند) به ذات عادلانه است؛ برخی گروهها خود را مطرود حوزهی مدنی آمریکایی میدانند اما الگزندر با رجوع به گذشتهی این گروهها ادعا میکند که این احساس طرد در واقع نتیجهی دادن نسبتهای اشتباه به کنشگرانی است که خود ضد دموکراتیک و نامقدس بودند. الگزندر شرح خود را به لحاظ جامعهشناختی خنثی معرفی میکند، اما درواقع، او از اصلاح اجتماعی برابریطلبانه در برابر تفاسیر اقتدارگرا از عناصر تعلق و سازمان اجتماعی حمایت میکند. با این حال، همچون نظریهی خود دورکیم دربارهی اصلاح اجتماعی، این شرحی است که با موضع سیاسی خود همسو نیست. چه چیز رویکرد الگزندر را در برگرفتن نمونههایی تاریخی و استنباط ساختارهای عمیق جامعه بهعنوان ساختارهایی عادلانه، منحصربهفرد و موفق از استقرار روابط پیشروانه، در موقعیتهای مستقل و متمایز، توجیه میکند؟ در واقع فهم الگزندر از روند یا شیوهی میل کردن ساختار عمیق فرهنگی جامعه به تأمین عدالت همگانی در حوزهی مدنی، سیاست را به شکلی عجیب در جامعهشناسی او به حاشیه میراند. اگرچه رخداد تضادها بر سر رمزگان دموکراتیک، «خاصیت ذاتی» رویکرد الگزندر به جامعه است و نمیتوان آنها را جزئی از دستگاه نظری دورکیم دانست، از آنجا که احترام به حقوق فردی در رمزگان تقدیس شدهی دموکراتیک ریشه دوانده است، به معنایی کاملاٌ بنیادین [میتوان گفت که] هیچ انسانی هرگز کاملاٌ از حوزهی مدنی طرد نشده است. در حالی که یک گروه خاص ممکن است به شکلی تاریخی و اقتضایی برچسب آلودهکننده بخورد و از حوزهی مدنی طرد شود، رمزگان جهانشمول-ساز این حوزه خود منطقی را توسعه میبخشند که بنا بر تعریف ضروری خویش در برابر تعریف افراد به عنوان «خارج از جامعهی دموکراتیک» مقاومت میکند. برای امکانپذیر کردن و حتی طرح ضرورت مقابله با تعریف برخی از افراد بهعنوان «غیرخودیها»، رمزگان فرهنگی خود به ایستادگی در برابر تضادهای دوتایی میان مقدس و نامقدس میپردازند؛ آنکه غیرخودی و آلودهکننده است، به یک معنا همیشه بهرهای نیز از تقدیس داشته است. باید توجه داشت که به لحاظ نظری برای الگزندر تعریف شرور ضد دموکراتیک بهعنوان عناصر بنیادین آن ساختار دوتایی، بهاندازه تعریف امر مقدس، از اهمیت برخوردار است اما بیشک تصادفی نیست که تحلیل او از رخدادهای انضمامی و جنبشهای اجتماعی همواره پیشروانه بودهاند. مشکل اصلی در اینجا همان مشکل کارکردگرایی دورکیمی است: اینکه هر آنچه کارکردی است به طریقی باید بهنجار و آرمانی نیز باشد. به طریق مشابه، حوزهی مدنی الگزندر در واقعیت و به شکل عمیقی از پیش عادلانه است و درنتیجه هر شکلی از رخداد عدم عدالت تاریخی نهتنها چنین واقعیتی را تغییر نمیدهد، بلکه خود باید امحا شود. بهطور مشابه، حوزه مدنی در حال حاضر واقعاً و عمیقاً عادلانه است، و بنابراین هر ناعدالتی تاریخی تصادفی نهتنها آن را تغییری نمیدهد بلکه باید ریشهکن شود و خواهد شد. هر چقدر هم مجادلات سیاسی سرشار از خون و اشک، و عرصهی پرسشهایی از زندگی و مرگ باشد، میتوان به این شیوه و در پرتو دید عمیقی که گرایش نهایی و ذاتی حوزهی مدنی به عدالت را میبیند، آنها را پدیدههایی سطحی و گذرا دانست. کار مبنایی دورکیم باید در کنار کارهای مارکس و وبر بهعنوان کارهای مؤثر در جامعهشناسی سیاسی دیده شود. در حقیقت، کار دورکیم در جامعهشناسی سیاسی معاصر اهمیت یافته است زیرا او به این موضوع اهمیت میدهد که چگونه معانی نمادین دلالت خود را در ایجاد روابط اجتماعی مییابند. شواهدی میتوان عرضه کرد از اینکه فردینان دو سوسور که چهرهای کلیدی در شکلگیری جامعهشناسی سیاسی معاصر است و اهمیت کار او در نظریهپردازی سیاست فرهنگی را در بخشهای بعد ملاحظه خواهیم کرد، خود چگونه تأثیر مستقیمی از دورکیم پذیرفته است. چنانکه الگزندر اشاره میکند، حتی اگر نخواهیم بر وجود چنین تأثیر مستقیمی پای بفشاریم، انعکاس ایدههای دورکیم دربارهی نمادها، در نشانهشناسی سوسوری مشهود است (الگزندر، ۱۹۹۸: ۴-۵). بااینحال به همان اندازه که فرازهایی از مباحث معانی نمادین در جامعهشناسی سیاسی معاصر از اهمیت برخوردار است، تعاریف کاربردی قدرت و سیاست نیز که به ما امکان ترسیم چگونگی مجادلهی کنشگران اجتماعی بر سر آن معانی و تأثیرات این مجادلات در شکل دادن به هویتها و چشماندازهای موجود در میدان اجتماعی را میدهند، از اهمیت برخوردار هستند. به این منظور به کار میشل فوکو میپردازیم. چنانکه خواهیم دید، فوکو بسیاری از ابزارهای لازم برای تحلیل سیاست فرهنگی را به ما نمیدهد: خاصه، او اهمیتی برای «معانی فرهنگی» قائل نیست. با این حال، گسستن ریشهای او از مفهومپردازیهای جامعهشناختی پیشین دربارهی قدرت و سیاست، ما را به مرور به سوی چارچوبی برای اندیشیدن به سیاست فرهنگی میکشاند.
لطفاً در نقل و ارجاع به مطالب، با ذکر نام آبسکورا و مشخصات تهیهکنندگان مطالب، حقوق ما را محترم بشمارید.
متن اصلی:
Nash, Kate (2010). Contemporary Political Sociology: Globalization, Politics and Power. Wiley-Blackwell. 2nd edition. pp 15-20.
منابعی که در متن به آنها ارجاع شده:
Alexander , J. ( 1998 ). “ Introduction: Durkheimian Sociology and Cultural Studies Today . ” In J. Alexander (ed.), Durkheimian Sociology: Cultural Studies . Cambridge : Cambridge University Press .
Alexander , J. ( 2006 ). The Civil Sphere . Oxford : Oxford University Press .
Alexander , J. , and Smith , P. ( 1993 ). “ The Discourse of American Civil Society: A New Proposal for Cultural Studies . ” Theory and Society. 22 : 157 – ۲۰۲ .
Cladis , M. ( 2005 ). “ Beyond Solidarity? Durkheim and Twenty – First Century Democracy in a Global Age . ” In J. Alexander and P. Smith (eds.), The Cambridge Companion to Durkheim . Cambridge : Cambridge University Press .
Durkheim , E. ( 1992 ). Professional Ethics and Civic Morals . London and New York : Routledge .
Giddens , A. ( 1971 ). Capitalism and Modern Social Theory: An Analysis of the Writings of Marx, Durkheim and Max Weber . Cambridge : Cambridge University Press .
Lukes , S. ( 1973 ). Emile Durkheim: His Life and Work . Harmondsworth, Middlesex : Penguin .
Muller , H. – P. ( 1993 ). “ Durkheim ’ s Political Sociology . ” In S. P. Turner (ed.), Emile Durkheim: Sociologist and Moralist . London and New York : Routledge .
Parkin , F. ( 1992 ). Durkheim . Oxford : Oxford University Press .
Turner , B. ( 1992 ). “ Preface to the Second Edition . ” In E. Durkheim , Professional Ethics and Civic Morals . London and New York : Routledge .
Vogt , W. P. ( 1993 ). “ Durkheim ’ s Sociology of Law: Morality and the Cult of the Individual . ” In S. P. Turner (ed.), Emile Durkheim: Sociologist and Moralist . London and New York : Routledge .
[i] moral consciousness
[ii] collective representations
[iii] community
[iv] egoism
[v] universalizing community
[vi] cultural politics
دیدگاهتان را بنویسید