نویسنده: نوح منوری•
اگرچه دورکیم[۱] بهعنوان یکی از جامعه شناسان کلاسیک شناخته شده، اما آرای او در جامعه شناسی سیاسی کمتر در ایران مورد توجه قرار گرفته است. البته کم توجهی به جامعهشناسی سیاسی دورکیم مختص به ایران نبوده است. مهمترین اثر دورکیم در جامعه شناسی سیاسی، یعنی کتاب «درس های جامعه شناسی» با عنوان فرعی «فیزیک اخلاقیات و حقوق» حتی به زبان فرانسوی نیز با تأخیر یعنی در سال ۱۹۵۰ و ترجمه انگلیسی آن در سال ۱۹۵۷ با نام «اخلاق حرفهای و اصول اخلاق مدنی[۲]» منتشر شد.[۳] همانطور که گیدنز[۴] و تامپسون[۵] می گویند مؤثرترین روایتهای اولیه از جامعهشناسی دورکیم به زبان انگلیسی (برای مثال آلپرت[۶] و پارسونز[۷]) بدون اشاره به این اثر نوشته شد (تامپسون، ۱۳۸۸: ۲۲۱؛ گیدنز، ۱۹۷۱: ۴۷۷).
علل دیگری نیز وجود دارد که تا حدی مانع از انتساب عنوان «جامعهشناسی سیاسی» به آرای سیاسی دورکیم بوده است. در مقایسه با وبر و مارکس، دورکیم راجع به منابع و ماهیت قدرت سیاسی، مسئلهی مشروعیت در سیاست، نسبت طبقات اجتماعی و دولت، امکان تسلط یک قشر بر دولت، و تضادهای اجتماعی دائمی و همچنین ارکان سیاست از جمله احزاب، مجلس، انتخابات، و بوروکراسی چندان سخن نگفته است. آنچه جامعهشناسی سیاسی دورکیم را شکل میدهد بیشتر تحلیلی است که او از نقش دولت و سیاست مدرن و جایگاه دموکراسی دارد نه تجویزاتی که او دربارهی نقش مطلوب دولت یا اصناف دارد. تحلیلهای دورکیم میتواند کمک موثری در بازاندیشی در ظرفیتهای دموکراسی و عملکرد دولت باشد.
در اینجا ابتدا دو رویکردی که تاکنون از «جامعهشناسی سیاسی» دورکیم سخن گفتهاند شرح داده میشود و در پایان به برخی ارجاعات متأخر به آن در مباحث مختلف جامعهشناسی سیاسی اشاره میشود.
رویکرد اول: جامعهشناسی سیاسی دورکیم
شاید بتوان گفت گیدنز اولین کسی بود که عنوان «جامعهشناسی سیاسی» را برای توصیف اندیشههای سیاسی دورکیم به کار برد.[۸] او با وجود خلأهایی که در اندیشه سیاسی دورکیم برمیشمرد اما به دلیل تحلیلهای دورکیم از ماهیت دولت مدرن و به طور کلی نظام سیاسی مدرن البته در پیوند با نظریه اقتدار اخلاقی و فردگرایی و در پیوند با «تقسیمکار»، از «جامعهشناسی سیاسی» دورکیم صحبت میکند.
گیدنز اولویت اصلی را به «تقسیمکار» میدهد و فرض مقالهی خود را این میداند که (برخلاف خوانش پارسونز و نیسبت) دورکیم کارهای اخیر خود را هم بر مبنای همان تمایز اولیه میان همبستگی مکانیکی و ارگانیک قرار داده است (گیدنز، ۱۹۷۱: ۴۷۸). درعین حال از نظر گیدنز تنها با توجه به نظریهی سیاسی دورکیم است که پیوستگی کارهای ابتدایی و متأخر دورکیم روشن میشود.
ازنظر گیدنز تحلیل دورکیم از دولت مدرن در متن نظریهی تقسیم کار او قرار دارد. در دیدگاه دورکیم ظهور هر چه بیشتر دولت به عنوان نهادی منفک از نهادهای جامعه مدنی، نتیجه عادی رشد تقسیم کار است و گرایشی نیست که بتوان آن را معکوس کرد. مطابق تز تقسیم کار، توسعه جامعه به سمت تمایز فزاینده درونی باعث رها سازی افراد از سلطه وجدان جمعی و خودمختاری آنها می شود. در نظر اول شاید متناقضنما به نظر برسد، چراکه تقسیم کار از یکسو باعث افزایش آزادی افراد است و از طرف دیگر موجب گسترش قدرت دولت. دورکیم می گوید که تناقضی در کار نیست. در فرم مدرن و امروزی جامعه با همبستگی ارگانیک، دولت اصلی ترین نهاد پیاده سازی و افزایش حقوق افراد است (گیدنز، ۱۳۶۳: ۵۰ و ۱۹۸۶: ۲).
دورکیم بر اساس شواهد تجربی دربارهی روابط متقابل دولت و شهروندان، از یکسو راه حل «فردگرایانه»ی اسپنسر[۹] و اقتصاددانان کلاسیک و همچنین کانت[۱۰]، روسو[۱۱] و روح باوران[۱۲] و از سوی دیگر راهحل «رازورزانه[۱۳]»ی هگل را رد میکند. از نظر دورکیم خطای فایدهگرایان و حتی سوسیالیستها این است که خصلت جامعهی سنتی را ویژگی اخلاقی[۱۴] و خصلت جامعهی مدرن را مبنای اقتصادی آن میدانند. اما دورکیم با مفهوم «فردگرایی اخلاقی» نشان داد که چنین تصویری از مغایرت جامعهی سنتی و مدرن و اینکه نظم اجتماعی مدرن بر مبنای خودخواهیهای فردی بناشده کاملاً اشتباه است. ریشهی این اشتباه در همانند پنداشتن خودخواهی[۱۵] و فردگرایی است. فردگرایی اخلاقی محصول جامعهی بشری و نتیجهی دورهای طولانی از تکامل اجتماعی است (گیدنز، ۱۹۷۱: ۴۹۵).
دورکیم در تلاش برای تعریف دقیقتر مفاهیم، دولت را تشکیلات بالادست جامعه سیاسی معرفی میکند. دولت هیچ چیز را اجرا نمیکند و نباید دولت را با قوه مجریه یکی دانست. آنها دستوراتی برای عمل می دهند. دولت تشکیلات تفکر اجتماعی[۱۶] است: فکر کردن برای رهبری کردن رفتار جمعی (دورکیم، ۱۳۹۱: ۱۱۱). او دموکراسی را اینگونه تعریف میکند: «توسعه هر چه بیشتر وجدان حکومتی و در نتیجه تصمیم به ارتباط با جامعه» (همان، ۱۵۳). از نظر او دموکراسی هماهنگ ترین نظام سیاسی با فهم امروز ما از فرد است. برتری اخلاقی دموکراسی در این است که «به شهروندان اجازه می دهد که قوانین کشور را با هوشیاری بیشتری بپذیرند» و «دولت دیگر برای افراد چون قدرتی بیرونی نیست» (همان، ۱۶۲-۱۶۳).
دورکیم مدام نسبت به این اشتباه تذکر میدهد که در تلقی غلط از دموکراسی، یا دولت نفی میشود یا پنداشته میشود که دولت باید ضعیف شود و گفته میشود که فکر حکومتکنندگان همان فکر حکومتشوندگان است. اما این مخالف تعریفی است که دورکیم از دموکراسی دارد. از این روست که دورکیم میگوید حکومت پادشاهی نسبت به حکومت فئودالی، پیشرفتی در دموکراسی محسوب می شد. در جامعه دموکراتیک از یک طرفT دولت مستقل و قوی است و از طرف دیگر ارتباط مستمر خود را با مردم حفظ میکند. بنابراین دو آنتیتز دموکراسی از نظر دورکیم عبارت است از: دولت ضعیفی که جذب در جامعه میشود و همچنین دولت مطلقهای که ارتباطی با جامعه ندارد. بر این اساس دورکیم ضرورت گروههای جانبی و واسطه را مطرح میکند که بهاینترتیب «هم دولت فرد را سرکوب نکند و هم دولت از فرد آزاد باشد» (همان، ۱۶۸). دورکیم گروههای حرفهای و صنفی را برای این منظور مناسب میداند.
به این ترتیب پیوند نزدیک میان نظریه اقتدار اخلاقی دورکیم و تحلیل او از نظام سیاسی مدرن مشخص است. ازنظر دورکیم باید جامعه به نحوی سامانیافته باشد که یک اخلاق فردگرا شکل بگیرد. او با رد نظرات اسپنسر و کانت توضیح میدهد که انسان فقط از آن رو انسان است که در جامعه زندگی می کند. در دیدگاه دورکیم وظیفه اصلی دولت که آزاد کردن شخصیت های فردی است در جایی خود را نشان میدهد که بتواند در مقابل گروههای ثانوی (از جمله قدرتهای محلی و خانوادگی) قرار بگیرد (همان، ۱۲۵). دورکیم نشان میدهد که نهادینه شدن فردگرایی تحت هدایت عمومی دولت و اخلاقی کردن روابط اقتصادی از طریق گروههای حرفهای ممکن است.
رویکرد دوم: جامعهشناسی سیاسی نودورکیمی
رویکرد دومِ بازگشت به آرای دورکیم در جامعهشناسی سیاسی، موسوم به «جامعهشناسی سیاسی نودورکیمی[۱۷]» است که بهویژه با کارهای جفری الگزندر[۱۸] شناخته میشود. تامپسون یکی از علل پررنگ شدن مجدد دورکیم در جامعهشناسی سیاسی را این میداند که دورکیم مطالبهی تقویت جامعه مدنی که تبدیل به موضوع روز شده است را پیشبینی میکرد (تامپسون، ۲۰۱۲: ۲۲۳). امیربایر[۱۹] نیز میگوید دامنه عملکرد دولت در نظریه دورکیم بیشتر از دولتِ سازمانیِ جامعهشناسیِ دولتمحور، منطبق با چیزی است که هابرماس[۲۰] به آن حوزه عمومی جامعهی مدنی[۲۱] میگوید (امیربایر، ۱۹۹۶: ۱۱۴).
علاوه بر مفهوم جامعهی مدنی، کیت نش به این نکته اشاره میکند که اهمیت اخیر دورکیم در جامعهشناسی سیاسی به خاطر توجه اوست به اینکه چگونه معنای نمادین بهطور ضمنی در ساخت روابط اجتماعی قرار دارد (نش، ۲۰۱۰: ۱۷). کنت تامپسون[۲۲] با اشاره به «چرخش فرهنگی» در جامعهشناسی عنوان میکند که دورکیم بیش از هر جامعهشناس کلاسیک دیگر، ابزارهای مفهومی و سودمند برای بررسی ساختارها و فرآیندهای نمادین فراهم آورده است. بهاینترتیب جامعهشناسی سیاسی نودورکیمی در چارچوب «سیاست فرهنگی[۲۳]» تعریف میشود و از نظریههایی مثل انتخاب عقلانی و رویکردهای واقعگرایانه[۲۴] به جامعه و زندگی سیاسی فاصله میگیرد (تامپسون، ۱۳۸۸: ۱۱).
برخلاف رویکرد قبلی که بیشتر مبتنی بر «تقسیم کار» بود، این رویکرد متکی بر «صور بنیادی حیات دینی» توسعه یافته است. کیت نش به کار جفری الگزندر اشاره میکند که در کتاب خود با عنوان «حوزه مدنی» بر مبنای کارهای آخر دورکیم درباره مذهب میگوید که حتی در جوامع معاصر که تبدیل به اومانیسم سکولار شده، ابعاد معنوی برای ساخت همبستگی اجتماعی ضروری است. یک توافق مبنایی در جامعه آمریکایی هست که دموکراسی مقدس است، و باید از افراد و وقایع ضد دموکراتیک نامقدس جدا شود. عرصه مدنی، حول کدهای فرهنگی سازمانیافته است که این تضاد بنیادی را حفظ کند و در بحثهای سیاسی بروز پیدا میکنند.
تامپسون ضمن اشاره به اینکه چرخش فرهنگی در جامعهشناسی سیاسی در کار الگزندر توصیف شد و ادامه یافت، به کار دیگر جفری الگزندر درباره بحران واترگیت اشاره میکند که او در این کار از ایدههای دورکیم درباره کدهای دوگانه (مقدس-نامقدس و موارد مشابه) در تحلیل روایتهای و گفتمانهای حوزه عمومی جامعه مدنی مانند رمزگذاری خیر و شر استفاده میکند. الگزندر به ویژگیهای همه جوامع لیبرال-دموکرات (در قالب کدهای دوتایی[۲۵]) توجه کرد: گفتمان دموکراتیک، موارد زیر را بهعنوان قاعده کلی و بدیهی فرض میگیرد، مواردی مثل عملگرایی، خودمختاری، عقلانیت، معقول بودن، آرامش، کنترل، واقعگرایی و سلامت عقل. اگر کنشگران، منفعل، وابسته، غیرعقلانی، عصبی، هیجانی، احساساتی، غیرواقعگرا یا دیوانه باشند نمیتوانند اجازهی آزادیای را داشته باشند که دموکراسی وعده میدهد.
همانطور که تامپسون میگوید ایدههای دورکیم مورد استفاده جامعهشناسانی قرار گرفته که به دنبال طرح یک رویکرد نمادین به سیاست هستند (تامپسون، ۲۰۱۲: ۲۸). دورکیم در کتاب صور بنیادی حیات دینی میگوید باورهای مذهبی و به طور کلی صورتبندیهای فرهنگی دیگر بر اساس یک منطق دوتایی سازمان یافتهاند، یعنی تقابل بین مقدس و نامقدس، و در اشکال متفاوتی مثل خالص و ناخالص، یزدانی و اهریمنی، و نیروهای نظم و نیروهای آشوب. از طریق تحلیل این کدهای دوتایی، جامعهشناسان فرهنگی به دنبال به کار بردن ایدههای دورکیم در فرآیندهای سیاسی رفتند. به این وسیله آنها بر خودمختاری بیشتر نیروهای فرهنگی تأکید کردند.
تامپسون میافزاید که در واسازی کدهای فرهنگی از طریق روایتهای گفتمانی است که رویکرد نودورکیمی در جامعهشناسی سیاسی نشان داده میشود (همان، ۳۳). استراتژی الگزندر و بقیه نودورکیمیها، استفاده از روش دورکیم در تحلیل کدهای دوتایی نمادین و به کار بردن آن در نمادها و روایتها در سطح وسیعتر جامعه مدنی است. این رویکرد از این نظر که اولویت را به پیوندهای اخلاقی میدهد که در درون نهادها، گروهها و جنبشهای اجتماعی جاری است هم از دورکیم پیروی میکند. پیوندهایی که بسته به درجه همگرایی، انسجام و قدرت یا منجر به همبستگی یا گسست اجتماعی میشود. این رویکرد، مفهوم اجتماع اخلاقی را بهعنوان مبنای جامعه به کار میبرد، درست به همان شکلی که دورکیم بر نیروهای اخلاقی اساسی جامعه با نام عناصر غیر قراردادیِ قرارداد تأکید میکند. بهطورکلی باید گفت رویکرد جامعهشناسی فرهنگی دورکیمی میتواند در عصر رسانهها، نقش مهمی در جامعهشناسی سیاسی داشته باشد. این رویکرد توجه خود را بر روشهایی جلب میکند که طی آن واقعیتهای اجتماعی-سیاسی به شکل فرهنگی ساخته میشوند و از طریق بازنماییهای نمادین و کدها معنادار میشود. سهم ویژه جامعهشناسی فرهنگی دورکیمی، تحلیل ماهیت دوتایی کدهای فرهنگی است که مبتنی بر یک دوگانه بنیادی است که دورکیم بین مقدس و نامقدس برقرار میکند. بسته به اینکه این واقعیتها درباره نابرابریهای اجتماعی منابع و قدرت در رابطه با طبقه، جنسیت، نژاد است یا درباره کیفیت سیاستمداران، معنای آنها ساخته میشود و بر مبنای کدگذاری فرهنگی تحلیل میشود.
جمعبندی
جامعهشناسی سیاسی دورکیم به طرز وسیعی در پیوند با جامعهشناسی اصول اخلاقی[۲۶] و جامعهشناسی عدالت او مطرحشده است؛ درواقع او پیوند بین عمل سیاسی، خواست عدالت، و فهم اخلاقی در جامعهی مدرن را به شکلی جامعهشناسانه بررسی میکند (کاترل، ۲۰۱۰: ۲). اهمیت اینچنین خوانشی از جامعهشناسی سیاسی دورکیم در این است که پرسشهای اصلی دورکیم در جامعهشناسی سیاسیاش بسیار متفاوت با پرسشهای نوعی جامعهشناسان سیاسی معاصر است. بنابراین بهترین راه نزدیک شدن به جامعهشناسی سیاسی دورکیم این نیست که آن را به عنوان حوزهی مستقلی ببینیم، بلکه باید آن را در پیوند با سایر بخشهای اندیشهی دورکیم دید (همان، ۳). دورکیم به تحلیل ساختارهای سیاسی میپردازد که از شرایط لازم برای بقا و رشد جامعهی مدرن اخلاقی را فراهم میکند (همان، ۶).
شباهت زیادی در کاربرد مفاهیم دولت، جامعهی مدنی، و خانواده میان دورکیم و هگل وجود دارد. درک دولت بهعنوان حافظ آرمان که به جامعه در جهت آگاهی از خویش کمک میکند و در حفاظت از منافع جمعی نقش ایفا میکند کاملاً محتمل است که از فلسفهی هگل آمده باشد. اما تفاوت اصلی بین این دو در این واقعیت نهفته است که مطابق مفهوم پردازی هگل، خود دولت موضوع آرمان جمعی است، درحالی که در مدل دورکیم، فرد موضوع چنین آرمانی است (مولر، ۱۹۹۳: ۱۰۳).
برای کسانی که به مشکلات دموکراسی میاندیشند، توجه به جامعهشناسی دورکیم کمک میکند تا بر نقاط کوری که تحلیلهای وبری در این خصوص دارد غلبه شود و بهنوعی جامعهشناسی سیاسی وبر تکمیل شود (پریگر، ۱۹۸۱: ۹۱۹). دورکیم و وبر بر اساس ارزیابی تجربی متفاوتی که از جامعهی مدرن دارند، نظریههای مختلفی از دموکراسی ارائه کردند. برخلاف نظریهی صوری وبر در مورد دموکراسی، در نظریه ماهوی[۲۷] دورکیم، دموکراسی وابسته به خلق یک رابطهی اخلاقی ویژه بین دولت و فرد است. امروزه بین جوامعی که صرفاً شکل دموکراتیک دارند (تقریباً تمام جوامع مدرن) و آنهایی که بهراستی ارزشهای دموکراتیک را پذیرفتهاند (تعدادی کمتر) تفاوت زیادی وجود دارد. بنابراین، نظریهای ماهوی مثل نظریهی دورکیم میتواند برای فهم مشکلات جوامع با جهتگیری دموکراتیک به ما کمک کند (همان، ۹۲۱).
در میانهی دههی ۸۰ میلادی، دموکراسیهای سرمایهداری غربی با دو موضوع مهم روبرو بودند: صنفگرایی[۲۸] و استقلال دولت؛ هر دو موضوعی که در جامعهشناسی دورکیم آمده است. دورکیم علاوه بر توضیح دقیق هرکدام، رابطهی این دو در جوامع مدرن مناسب را مطالعه کرد (هیرن، ۱۹۸۵: ۱۵۱).
در حال حاضر نیز بر اهمیت نقشآفرینی و مسئولیتپذیری دولت تأکید میشود، بهویژه اینکه از لحاظ اقتصادی، جان مینارد کینز[۲۹] مورد توجه قرار گرفته و برای توجیه جامعهشناختی آن از نظریه دورکیم استفاده میشود (ایتول و میلگیت[۳۰]، ۲۰۱۱: ۳۴۴؛ پادوا[۳۱]، ۲۰۱۴: ۴۴؛ والن[۳۲]، ۲۰۱۲: ۱۶). گاهی نیز به شکل صریحتری به شباهت اندیشههای کینز و دورکیم پرداخته شده است (وایلی[۳۳]، ۲۰۱۱) و همچنین در نقد نئولیبرالیسم از جامعهشناسی سیاسی دورکیم بهره گرفتهشده است (داوسن، ۲۰۱۳: ۷۵).
اگرچه در کتاب تقسیم کار به نظر میرسد که از نظر دورکیم دولت صرفاً زائدهای بر جامعه است[۳۴]، اما دورکیم در کتاب درسهای جامعهشناسی نشان میدهد که دولت را هضم شده در جامعه نمیداند و برای آن استقلال نسبی قائل است. او تأکید میکند که تشکیلات حکومتی خودش یک حیاتی دارد و نباید گفت که این جامعه است که به وسیله دولت فکر می کند و تصمیم می گیرد، بلکه دولت برای جامعه فکر می کند و تصمیم می گیرد (دورکیم، ۱۳۹۱: ۱۰۹).
دورکیم موافق نظر اسپنسر نیست که کاهش جنگ به معنای این است که فقط منافع اقتصادی باقی می ماند و میگوید: «یک فعالیت درونی وجود دارد که اقتصادی و سوداگرانه نیست و آن فعالیت اخلاقی است» (همان، ۱۳۷). دورکیم بهعنوان مصداقهایی از فعالیت اخلاقی دولت، از ایجاد قواعد عادلانه برای مبادله و تضمین مبادله مسالمتآمیز خدمات، رفتار شایسته با همه، آزادی همه از هر وابستگی ناعادلانه و خفت بار، و تنظیم عرصه اجتماع برای بروز و تحقق افراد نام میبرد و همچنین میگوید که دولت میتواند کارگر و کارفرما را از جباریت صنفی آزاد کند.
دانلود متن کامل مقاله:
https://jsr.ut.ac.ir/article_58625.html
منابع
تامپسون، کنت (۱۳۸۸). امیل دورکم. ترجمه شهناز مسمیپرست. تهران: نی.
دورکیم، امیل (۱۳۸۷). درباره تقسیم کار اجتماعی. ترجمه باقر پرهام. تهران: مرکز. چاپ سوم.
دورکیم، امیل (۱۳۹۱). درسهای جامعه شناسی: فیزیک اخلاقیات و حقوق. ترجمه جمال الدین موسوی. تهران: نی.
گیدنز، آنتونی (۱۳۶۳). دورکیم. ترجمه یوسف اباذری. تهران: خوارزمی.
گیدنز، آنتونی (۱۳۷۸). سیاست، جامعهشناسی و نظریه اجتماعی. ترجمه منوچهر صبوری. تهران: نشر نی.
نش، کیت (۱۳۸۷). جامعهشناسی سیاسی معاصر. ترجمه محمدتقی دلفروز. تهران: نشر کویر. چاپ چهارم.
Cotterrell, Roger (2010). Émile Durkheim: Justice, Morality and Politics. Ashgate.
Dawson, M. (2013). Late modernity, individualization and socialism: an associational critique of neoliberalism. Springer.
Eatwell, J., & Milgate, M. (2011). The fall and rise of Keynesian economics. Oxford University Press.
Emirbayer, Mustafa (1996). Useful Durkheim. Sociological Theory 14 (2): pp. 109-130.
Giddens, Anthony (1971). Durkheim’s Political Sociology. The Sociological Review 19 (4): 477–۵۱۹٫
Giddens, Anthony (ed.) (1986). Durkheim on Politics and the State. Cambridge: Polity Press.
Hearn, F. (1985). Durkheim’s political sociology: corporatism, state autonomy, and Social Research 52, 1:pp. 151–۱۷۷٫
Muller, HP. (1993). Durkheim’s Political Sociology. In Turner (ed.), Emile Durkheim: Sociologist and Moralist. Routledge: pp. 93-108.
· Nash, Kate (2010). Contemporary Political Sociology: Globalization, Politics and Power. Wiley-Blackwell. 2nd edition.
Padua, D. (2014). John Maynard Keynes and the Economy of Trust: The Relevance of the Keynesian Social Thought in a Global Society. Springer.
· Prager, Jeffrey (1981). Moral Integration and Political Inclusion: A Comparison of Durkheim’s and Weber’sTheories of Democracy. Social Forces, Vol. 59, No. 4, pp. 918-950.
Thompson, Kenneth (2012). Durkheim and Durkheimian Political Sociology. in Amenta, Nash, and Scott (eds.), Companion of Political Sociology. Wiley-Blackwell: pp. 27-35.
Whalen, C. J. (2012). Post-Keynesian institutionalism after the great recession. Levy Economics Institute of Bard College (Working Paper, 724).
Wiley, N. A (2011). Keynes-Durkheim Approach to Fighting Business Slump (A Working Paper).
[۱] Emile Durkheim
[۲] Professional Ethics and Civic Morals
[۳] این کتاب در سال ۱۳۹۱ به فارسی ترجمه شد. کتاب مهم دیگر دورکیم مرتبط با جامعهشناسی سیاسی «سوسیالیسم» است که هنوز به فارسی ترجمه نشده است.
[۴] Anthony Giddens
[۵] Kenneth Thompson
[۶] Harry Alpert
[۷] Talcott Parsons
[۸] مقاله گیدنز در سال ۱۹۷۱ با عنوان «جامعهشناسی سیاسی دورکیم» منتشر شد و در کتاب «سیاست، جامعهشناسی و نظریه اجتماعی» گیدنز توسط منوچهر صبوری ترجمه و منتشر شده است.
[۹] Herbert Spencer
[۱۰] Immanuel Kant
[۱۱] Rousseau
[۱۲] Spritualists
[۱۳] Mystic
[۱۴] Moral
[۱۵] Egoism
[۱۶] Social Thought
[۱۷] Neo-Durkheimian Political Sociology
[۱۸] Jeffrey C. Alexander
[۱۹] Mustafa Emirbayer
[۲۰] Habermas
[۲۱] Public Sphere of Civil Society
[۲۲] در پیشگفتاری که سال ۲۰۰۲ بر ویرایش جدید کتاب خود راجع به دورکیم (چاپ اول: ۱۹۸۲) نوشته است.
[۲۳] Cultural Politics
سیاست فرهنگی ناظر به یک تغییر پارادایم پساساختارگرایانه در جامعهشناسی سیاسی است و سیاست را به شکل نزاع و تغییر هویتها درک میکند و به این ترتیب با مفاهیم نزدیک به خود یعنی سیاست فرهنگ (Politics of Culture) و سیاستگذاری فرهنگی (Cultural Policy) متمایز میشود.
[۲۴] Realistic
[۲۵] Binary
[۲۶] Morals
[۲۷] Substantive
[۲۸] Corporatism
[۲۹] John Maynard Keynes
[۳۰] Eatwll & Milgate
[۳۱] Padua
[۳۲] Whalen
[۳۳] Wiley
[۳۴] «قدرت اداری… جز مشتقهای از نیروی درونبودِ وجدان عمومی نیست» (دورکیم؛ ۱۳۸۷: ۸۱).
دیدگاهتان را بنویسید