جاش ماوند[۱] • ۹ فوریه ۲۰۱۷• برگردان: شقایق یوسفیمقدم•
تد کروز در اشتباه است. کارگران در کشورهای سوسیال دموکرات، داراتر و آزادتر از ایالات متحد هستند.
در مناظرهی سهشنبهشب سی.ان.ان، برنی سندرز[۲] و تد کروز[۳] دربارهی آیندهی بهداشت و درمان در ایالات متحد با یکدیگر مناظره کردند. همانطور که انتظار میرفت، رویدادی که مشهورترین فرد سوسیالدموکرات کشور را در مقابل یکی از تندروترین جمهوریخواهان و یک محافظهکار کشتهمردهی آین رند[۴] قرار داد، ناگزیر بحث را به پرسشهای بیشتری دربارهی اقتصاد سیاسی کشاند.
سندرز، بارها به طرز تحسینبرانگیزی بر توزیع درآمد و نابرابری تأکید کرد. او متذکر شد درحالیکه طرح اوباما کر (لایحهی مراقبت مقرونبهصرفه[۵]) اکنون گسترشیافته و میلیونها آمریکایی را تحت پوشش قرار داده است، بسیاری هنوز نمیتوانند به امکانات بهداشتی درمانی موردنیازشان دسترسی داشته باشند. او قاطعانه دراینباره بحث میکرد که طرح مدیکر[۶] باید همهی آمریکاییها را تحت پوشش قرار دهد و دولت باید از قدرت چانهزنیاش برای کاهش قیمت فراوردههای دارویی و سایر خدمات و کالاهای درمانی استفاده کند. سندرز با فراروی از بحث بهداشت و درمان، تد کروز را به خاطر طرح مالیاتیاش به باد انتقاد گرفت؛ طرحی که میلیونها دلار را بهسوی ثروتمندان سرازیر خواهد کرد.
پاسخهای قابل پیشبینی کروز به استدلالهای سناتور سندرز -که تضاد سودهای سرشار میلیون دلاری مدیرعاملان فرآوردههای دارویی را در مقابل تلاش معمول آمریکاییها برای دستیابی به فراوردههای دارویی هر چه بیشتر، آشکار میکرد- بازگشت به همان نیش و کنایههای قدیمی بود که سندرز هم مانند سایر سوسیالیستها، اصرار دارد که میزان درآمدی که هر آمریکایی اجازه دارد داشته باشد را تعیین کند. تد کروز بر این نکته پافشاری میکند که کشورهای اروپایی و اسکاندیناوی که سندرز طرفدار آنهاست «به خوبی آمریکا عملنکردهاند».
کروز مدعی است «درآمد سرانهی آمریکا حدود پنج برابر درآمد سرانه در کشورهای این حوزه است؛ همچنین، درآمد سرانه آمریکا ۵۰ درصد بیشتر از درآمد سرانه در اروپاست». «اینجا سرزمین فرصتهاست؛ چون در اینجا تحرک اجتماعی وجود دارد… امتیاز این کشور این است که یک نفر میتواند کارش را با یک ماشین ظرفشویی شروع کند، همانطور که پدر من این کار را کرد؛ نظام آزاد کسبوکار در این کشور به مردم امکان رشد میدهد». سندرز بهسادگی پاسخ داد «دانمارک، سوئیس و فنلاند.. بسیار خوب عمل میکنند». (کروز با احساسات میهنپرستانه گفت: «انتخاب من زندگی در آمریکا است».)
متأسفانه، پاسخهای دندانشکن سندرز، باعث شد حرفهای بریدهبریده و بیراهههای استدلالی کروز بیپاسخ بماند. علیرغم ادعاهای تد کروز، اغلب آمریکاییها در مقایسه با همتایانشان در بیشتر کشورهای سوسیال دموکراتیک، درآمد پایینتر و تحرک اجتماعی کمتری دارند.
نابرابری و درآمد
بخش اول استدلال کروز، همانند اغلب لفاظیهای «بازار آزادی» رشد محور، قویاً متکی بر این ادعاست که «میانگین» چیست تا بدین طریق مسائل مرتبط با توزیع (درآمدها) را در هالهای از ابهام بپوشاند. زمانی که کروز به «درآمد سرانه» اشاره میکرد، مطمئناً امیدوار بود که اغلب شنوندگان به درآمد خودشان فکر میکنند و تصور خواهند کرد که هرچه آمریکا بیشتر شبیه دانمارک شود، وضعشان بیشتر افت میکند. اما کروز واقعاً دربارهی میانگینها صحبت میکند، و نه دربارهی میانهها؛ و همچنین نه دراینباره که کدام کشورها برای کسانی که در قسمت پایین نردبان درآمدها قرارگرفتهاند، بهتر است.
حتی اگر توزیع درآمدها را نادیده بگیریم، مجادلهی کروز، گمراهکننده است. چه بر اساس مقیاس دلار و چه بر اساس نرخ برابری قدرت خرید محاسبه کنیم، سرانهی تولید ناخالص داخلی (GDP) ایالات متحد در قیاس با بسیاری از کشورهای اسکاندیناوی (ازجمله نروژ) در رتبهی پایینتری قرار میگیرد.
اما سرانهی تولید ناخالص داخلی چیز زیادی دربارهی اینکه کدام کشور بیشترین کارگران برخوردار یا کمترین تعداد کارگران محروم را دارد، نمیگوید.
مثلاً در یک کشور چهارنفره، که یک نفر یکمیلیون دلار دارد و سه نفر دیگر چیزی ندارند، درآمد سرانه ۲۵۰۰۰۰ دلار خواهد بود. در کشوری چهارنفره که هر نفر ۱۰۰۰۰۰ دلار دارد، درآمد سرانه، ۱۰۰۰۰۰ دلار خواهد بود. کروز از ما میخواهد که باور کنیم که کشور اول، دو برابر بهتر از دو کشور دیگر است. البته آن سه آدم بیپول کشور اول، قطعاً با این نظر موافق نخواهند بود.
خاصه در مورد آنها که در نیمهی پایینی توزیع درآمدها هستند و حتی آنها که در میانهی توزیع قرار دارند، ایالات متحد صاحب بیشترین میزان درآمد نیست. همانطور که مت بروینگ[۷] محقق حوزهی فقر توضیح داده است، وضع زندگی فقیرترین مردمان هم در سایر کشورها، بهویژه آنهایی که (مانند نروژ، دانمارک، فنلاند و کانادا در بین سایر کشورها) نظام سیاسی سوسیال دموکراتیکتر و بنابراین اتحادیههای کارگری قویتر و دولتهای رفاه بخشندهتری دارند، بسیار بسیار بهتر [از همتایان آمریکایی آنها] است. بر اساس بسیاری از مقیاسهای اندازهگیری، وقتی بحث بر سر درآمدهای میانه است کشورهایی مانند کانادا و نروژ از ایالات متحد پیشی میگیرند و بسیاری از دیگر کشورها را نیز میتوان نام برد که فاصلهی چندانی با آمریکا ندارند.
بهویژه متوسط ماندن برخورداری کارگران و فقرای ایالات متحد از ثروت را باید تا حد زیادی پیامد افزایش ناگهانی نابرابری دانست. درحالیکه نابرابری از دههی ۱۹۷۰ در اغلب کشورهای صنعتی افزایشیافته، این افزایش در ایالات متحد که از ابتدا دولت رفاه چندان پیشرفتهای نداشت، به شکلی خاص شدید بوده؛ در کشوری که شاهد حملههای شدیدی به اتحادیههای کارگری و مالیاتهای تصاعدی بهعنوان عناصر کاهندهی نابرابری بوده است. نتیجه آنکه کارگران در کشورهایی که سابقاً راه ایالات متحد را دنبال میکردند، به امتیازات بیشتری رسیدهاند [و شرایط بهتری دارند].
بهعبارتدیگر، اندازهی اقتصاد یک کشور، چیز چندانی دربارهی کیفیت زندگی اغلب شهروندان آن به ما نمیگوید. درواقع، مطالعات بسیاری نشان دادهاند، بیشترین میزان رشد اقتصادی در سالهای اخیر، به همان ثروتمندترین افراد رسیده است؛ درحالیکه درآمد فقرا، کارگران و طبقهی متوسط، راکد باقیمانده یا کمتر شده است.
(عدم)تحرک اجتماعی
بخش دوم پاسخ تد کروز، دربارهی «تحرک اجتماعی»، تلاش میکرد تا واقعیت نابرابری را در ایالات متحد نادیده بگیرد. استدلال کروز تلویحاً بر این نکته تأکید دارد که احتمالاً بسیاری از مردم فکر میکنند، اگر فقرا و طبقهی کارگر در ایالات متحد در مقایسه با سایر کشورها، فقیرتر و ندارتر هستند، ایرادی ندارد؛ زیرا در عوض، هر آمریکایی شانس و فرصت خوبی برای ثروتمند شدن دارد.
این هم از استدلال کلیشهای و دفاعی تد کروز! هر عقل سلیمی میپذیرد که منابع مالی والدین، فرصتهای فرزندانشان را در آینده شکل خواهد داد؛ حال چه از طریق منابع پولی مستقیم و فرصتهای تحصیلی بهتر یا از طریق ارتباطات اجتماعی که فرصتهای شغلی بهتری را در اختیار آنها قرار میدهد. بنابراین اصلاً نباید شگفتزده شد از اینکه برخی تحقیقات مبتنی بر ترسیم «منحنی گتسبی بزرگ» نشان دادهاند که نرخ بالای نابرابری ارتباط مستقیمی با تحرک اجتماعی پایین دارد. هر چه والدین منابع بیشتری برای فرزندانشان که رو بهسوی آینده دارند، اختصاص دهند احتمال اینکه این فرزندان در نردبان درآمدی سقوط کنند، کمتر میشود و به همین میزان، کودکان فقیر نیز امکان صعود نخواهند داشت.
این مسئله چه زمانی از آمریکا که به طرز خارقالعادهای مولد نابرابری شده است رخت بر خواهد بست؟ امریکا بر اساس مقیاس تحرک اجتماعی در خصوص فقرا و طبقهی کارگر حتی از مسئلهی درآمدها نیز ضعیفتر عمل کرده است. بر اساس مطالعات متعددی که در خصوص تحرک درون نسلی خویشاوندی (یعنی توان یک کودک برای صعود یا نزول در نردبان درآمدی، بدون در نظر گرفتن درآمد پدر و مادر آنها) انجامشده است و نشان میدهند که این تحرک در آمریکا بسیار کمتر از هر کشور دیگر اروپایی یا اسکاندیناوی است.
تنها معدودی از کشورها ازجمله بریتانیا که به خاطر طبقه محور بودنش کاملاً بدنام است، بر سر عنوان ناخوشایند کمتحرکترین دموکراسی صنعتی شده با ایالات متحد امریکا در رقابت است. ساختار طبقاتی در امریکا آنچنان سفتوسخت است که یک مطالعه نشان میدهد که «پرتحرکترین منطقه در امریکا از کمتحرکترین مناطق در سوئد و نروژ نیز کمتحرکتر است».
بر اساس پژوهشهای متعددی میتوان گفت که تحرک درون نسلی خویشاوندی در دهههای اخیر در امریکا کاهشیافته است و اگر هم کم نشده باشد، دلیل چندانی برای خوشحالی وجود ندارد.
یک تحقیق تازه نشان میدهد که مقیاس بنیادین تحرک اجتماعی -یعنی تحرک مطلق که با لحاظ کردن تورم، میزان پولی را اندازه میگیرد که فرزندان در قیاس با والدین خود به دست میآورند- در دهههای اخیر در امریکا کاهش بسیار زیادی داشته است.
واشنگتنپست خلاصهای از این وضعیت را به شرح ذیل آورده است: «تنها نیمی از کودکان متولدشده در دههی ۱۹۸۰ در دوران بزرگسالی، توانستند درآمدی بیش از والدین خود داشته باشند. حال آنکه، در دههی ۱۹۴۰، ۹۲ درصد از کودکان این شانس یا توان را داشتند». این افت تحرک مطلق، نسبت مستقیمتری با نابرابری فزاینده دارد.
مختصر اینکه این نابرابری فزاینده -که کروز و هممسلکانش از آن طرفداری میکنند و توسط سیاستهای همخوان با سرمایهداری ترغیب میشود- دیرزمانی است که استدلالهای همیشه بیرگ [و الکیخوش] «بازار آزاد»ی را به نحو سیستماتیکی تضعیف و نابود کرده است.
مردم عادی در کشورهایی که کروز آنها را تحقیر میکند، بر اساس یک یک ملاکهای رفاه و بهزیستی از امنیت اقتصادی بیشتری از کارگران معمولی آمریکایی برخوردارند. مردم این کشورها -به رغم فرسایش و فساد تدریجی چند دههای سوسیالدموکراسی- از آزادی بهمراتب بیشتری در قیاس با همتایان آمریکایی خود برخوردارند.
[و سخن آخر اینکه] این وضعیت را هیچ میزانی از ابهامانگیزیهای میانمایه یا لفاظیهای میهنپرستانهی اقتصادی تغییر نخواهد داد.
دربارهی نویسنده:
جاش ماوند دکترای تاریخ و جامعهشناسی از دانشگاه میشیگان دارد و اکنون بورسیهی پست دکترا در رشتهی اقتصاد سیاسی از دانشگاه میامی اوهایو است
متن اصلی:
[۱] Josh Mound
[۲] Bernie Sanders
[۳] Ted Cruz
[۴] Ayn Rand
[۵] Affordable Care Act
[۶] medicare
[۷] Matt Brueing
دیدگاهتان را بنویسید