نسبت اندیشهی چپ با «وضع موجود» نسبتی بحثبرانگیز و سرشار از تنش است. این تنش گاه شکل فعالکردن یوتوپیا در دل سهمگینترین بداهتهای فاجعهبار را به خود میگیرد و گاه خود به بداهتی دچار میشود که آن را نسبتی با پیچیدگیهای امر واقع نیست. اندیشهی چپ در بسیاری از مواضع و علیرغم پیشینهای سترگ از تأکید بر اولویت تغییر جهان بر تفسیر آن، به جای آنکه نسبت خویش با «امکان»های تغییر را مورد بازاندیشی قرار دهد، مکرراً به نص بازمیگردد و به این ترتیب از امکان نگریستن و بازاندیشی در «نارسایی»های ادراک خویش از امر واقع بازمیماند. حال آنکه یافتن روزنهایی به رهایی ملازم با پذیرش غرقهگی در ظلمت و تلاش برای آغاز فرایند شناخت از خود این ظلمت است. تصویری که متفکران چپ از آتیهی مطلوبشان ارائه میکنند، محکی است جذاب برای ارزیابی آنکه کدامین گامها ما را به سوی گشودن آن روزنها میبرند و کدام امیدواریهای ما نسبتی با آن ظلمت ندارند و حتی یاریمان نمیدهند که فرصتهای محدود رهایی را مغتنم بشماریم. دیوید هاروی در مؤخرهی خویش بر کتاب «هفده تضاد و پایان سرمایهداری» ذیل عنوان «ایدههایی برای پراکسیس سیاسی» به شرح خصوصیات محوری جهانی میپردازد که به تعبیر او کوششها، مبارزهها و تقلاهای…
بیشتر بخوانید »اسلاید
«تولد زیستسیاست» عنوان مجموعه سخنرانیهای میشل فوکو در کلژدوفرانس از سال ۱۹۷۸ تا سال ۱۹۷۹ است که در آن کوشیده با تمرکز بیشتری به واکاوی پیشینهی اندیشهی لیبرالی پرداخته و تاریخ گذار از لیبرالیسم کلاسیک به نولیبرالیسم را در اروپا و آمریکا روایت کند. با گذشت قریب به چهل سال از ارائهی این درسگفتارها و در حالی که فوکو حتی فرصت آن را نیافت تا این سخنرانیهای چالشبرانگیز و پرمخاطب را ویراستاری و تنقیح کند، گسترش کاربرد مفهوم نولیبرالیسم و تواتر این مفهوم در تحلیل آنچه بر جهان و انسان امروز میرود، موجب شده است که تولد زیستسیاست فوکو همچنان از مهمترین منابع نظری نولیبرالیسم باشد. تحریریهی آبسکورا در ادامهی کاری که ذیل عنوان «شناخت نولیبرالیسم» و با مرور اندیشههای سه اقتصاددان ایرانی آغاز شد، مهمترین فرازهای زیستسیاست فوکو را نیز به قالب اسلاید درآورده است.
بیشتر بخوانید »از جمله زمینههای احیای ظرفیتهای «علوم اجتماعی انتقادی» پرداختن به حوزههای مشترک علمی و فعالکردن قوای تحلیلی بینارشتهای است. قائلشدن تفکیکی سرسختانه میان جامعهشناسی و اقتصاد بیش از همه به کام کسانی شیرین خواهد بود که اقتصاد را بری از نقدهای اجتماعی میدانند و این باور را ترویج میکنند که اقتصاد علمی برآمده از مفروضات دقیق است و نتایج آن را نیز نمیتوان به دست تحلیلهای جامعهشناختی سپرد. نگاه ما به اقتصاد و اقتصاددانان این نیست. ما دانش آنها را چونان حیطهای قابل «تشخیص» محترم میداریم اما باور نمیکنیم که تشخیص حدود دانش اقتصادی آنها مترادف با سلب صلاحیت از جامعهشناسی و علوم اجتماعی انتقادی در نقادی مفروضات و تحلیلهایشان است. در این اسلایدها نیز با رعایت همین تفاوت میان «تشخیص» و «تفکیک»، کوشیدهایم نگاهی مفیدتر داشته باشیم به مهمترین مضامین جاری در افکار سه اقتصاددان برجستهی ایرانی که شواهد مختلف حاکی از تأثیرگذاری جدی آرای آنها بر اقتصاد سیاسی کنونی ایران هستند.
بیشتر بخوانید »