مایکل مکدانل[۱] • برگردان: نوح منوری • هدف نولیبرالیسم تغییر توازن پول و قدرت به زیان طبقهی کارگر و به نفع ثروتمندان و شرکتهای آنان است. یکی از راهبردهای رسیدن به این هدف تضعیف قدرت چانهزنی و شرایط کاری کارگران است. یکی از مؤلفههای کلیدی این راهبرد، در کنار رشد و گسترش اتوماسیون، برونسپاری، کوچکسازی، و بازپسگیری مزایای محیطهای کاری، افزودن بر نیروهای کار فاقد امنیت شغلی است. وضعیت کارگران با استخدام موقت به عنوان کارگران پارهوقت یا پیمانکاری یا قرارداد «بهفراخور نیاز»[۲] (در حال حاضر یک میلیون کارگر با چنین قراردادهایی در بریتانیا هستند) ناامنتر میشود و موقعیت نازلتری در چانهزنی پیدا میکنند. این نیروی کار فاقد امنیت شغلی و آسیبپذیر کمتر تحت پوشش مقررات استخدامی قرار دارد. غالباً این کارگرانِ فاقد امنیت شغلی در کنار بخشی از کارگران با شرایط استخدامی امنتر و باقاعدهتر به کار گرفته میشوند. این امر موجب تقسیمشدگی نیروی کار میشود و میتواند همبستگی کارگران را تضعیف و همچنین اخراج یا کم کردن ساعت کاری[۳] کارگران را برای کارفرمایان آسانتر کند. مجموع این عوامل سودآوری مضاعف را در پی دارند. کار به طور فزاینده و به ویژه برای جوانان، «غیراستاندارد»تر میشود و در حالی که کار کارگران بیثباتتر شده، بخش عمدهای…
بیشتر بخوانید »برگردان مطالب علمی
سینتیا انلو • برگردان و تلخیص[۱]: حمید قیصری • امر «روزمره»، بنابر تعریف آن، چیزی جزئی و کماهمیت است و به نظر نمیرسد از شأن و جایگاه خاصی برخوردار باشد. چگونه ممکن است توجه به اینکه صبحانه را چه کسی درست میکند، چیزی بر تواناییهای تحلیلی ما بیافزاید؟ چگونه نظارت بر شستشوی لباسها میتواند درک عمیقتری از امور به ما بدهد؟ اهمیت دادن به گفتگوهای معمول و بیتکلف در آسانسور یا مزهپرانیهای پیش از شروع جلسات، فقط قوای فکری ارزشمندمان را تلف میکند. امر روزمره روتین و سرراست است؛ امری است مشتمل بر آن چیزهایی که عادی و فاقد خاصیت استثنایی به نظر میرسند. امر روزمره عاری از عنصر «تصمیمگیری» و در ظاهر امری «پیشاسیاسی»[۲] است. تا دورهای که به طرزی خجالتآور طولانی بود، من توجهی به امر روزمره نداشتم. البته که روزمرگی جزئی از زندگیام بود. روابطم با دیگران – از مصاحبهشوندگان و همکارانم گرفته تا دوستان عام و خاص – متکی بود بر روتینهای روزمرهای که به اشکال گوناگون با روتینهای آنان گره میخورد. با اینحال، هنگامی که رسماً درگیر کارهای تحلیلی شدم، هیچ به فکرم نرسید که بخشی از کارم شرح جزئیات آن روتینها باشد. فرض من آن بود که وظیفۀ من به عنوان…
بیشتر بخوانید »نویسنده: ن.آ. آندِرسِن • مترجم: نیما اکبری مقدم • برگرفته از کتاب «نظریه و واقعیت»؛ آرش حیدری و دیگران؛ انتشارات تیسا؛ چاپ اول؛ ۱۳۹۴ تاریخِ مفاهیمِ[۱] راینهارت کوزلک[۲]، شاید به آشکارترین وجهی نمایانگرِ چرخش زبانی[۳]در درونِ علوم تاریخی باشد. تاریخ مفاهیمِ کوزلک در اوخرِ دههی ۱۹۵۰ میلادی تکوین یافت و از آن دوره تبدیل به یکی از گستردهترین پروژههای مطالعهی مدرنیته شد. این پروژه به مطالعهی سرچشمهی بسیاری از مفاهیم، بالاخص مفاهیم سیاسی و اداری، در نسبت با تاثیراتِ تاریخِ اجتماعیِ آنها پرداخته است. نتیجهی این مطالعات، انتشار دانشنامهای هشت جلدی در باب تاریخ مفاهیم با عنوان مقابل بوده است: Geschichtliche Grundbegriffe, Historisches Lexikon zur political-sozialen Sprache in Deuschland(Brunner et al,1972) این دانشنامه در بردارندهی مفاهیمی چون «سیاست»، «شهروند»، «عمومی»، «طبیعت»، «نفع»، «نمایندگی»، «دستگاه اجرایی حکومت» و «استبداد» است. یان ایفورسن[۴] (۱۹۹۷) تاریخ مفاهیم را به عنوانِ نوعی چرخشِ زبانی در درون رشتهی «تاریخ اجتماعی»[۵] معرفی کرده است. تاریخ مفاهیم و بسط و توسعهی آن اگرچه بر محدودیتها و معضلات رویکردِ سنتیِ تاریخ اجتماعی دلالت دارد، اما فاقد هرگونه داعیهی بدیع بودن و رادیکال بودن در تقابل با رویکردهای سنتی تاریخنگاری است. از این روی، تاریخ مفاهیم توانسته است بدون هرگونه نزاعِ ویرانگر با علوم تاریخیِ غیرنظریتر،…
بیشتر بخوانید »جان فوران • برگردان: میثم اهرابیان صدر • {کتاب ایران پیش از سرمایهداری: تاریخ نظری، نوشتهی عباس ولی، متنی است که در فضای متون تاریخی و تئوریک ایران، بسیار کمتر از دیگر آثار این حوزه کاویده و بازخوانی شده است. این کتاب حاوی تحلیلهایی است که جالب و انگیزانندهاند و مواضع انتقادی آن نیز نکتهسنجانه و بنیادی است. کتاب در ۱۹۹۳ (۱۳۷۲ش.) به انگلیسی چاپ شده و ترجمهی فارسی آن را نشر مرکز در ۱۳۸۰ منتشر کرده است. عباس ولی برای ترجمهی فارسی این اثر مقدمهای به ابتدای کتاب افزوده[۱]، که محتوای آن وضوح بخشیدن به برخی ابهامات و تعاریف و فراهم کردن پاسخ به برخی نقدهاست. هرچند طیف وسیعی از پژوهشگران تاریخ ایران و نظریهپردازان دانشگاهی میتوانند مخاطب ولی و نقدها و تحلیلهای او باشند، اما چنانچه بخواهیم به طور خاص محتوای مقدمهی فارسی کتاب را از نظر بگذرانیم، باید به گفتوگویی ارجاع دهیم که در سال ۱۹۹۶ (۱۳۷۵ش.) بین جان فوران و عباس ولی درگرفته است. در یکی از شمارههای مجلهی مطالعات انتقادی خاورمیانه، فوران کتاب ولی را به شکل انتقادی مرور کرده[۲] و ولی نیز در ادامه به نقدهای فوران پاسخ داده است[۳]. متنی که به عنوان مقدمهی نویسنده در ترجمهی فارسی کتاب آمده،…
بیشتر بخوانید »ریچارد برنشتاین • برگردان: حمید قیصری • این مطلب حاصل برگردان فرازهایی است از بخشی با عنوان «از فمینیسم سوسیالیستی تا نقد سرمایهداری جهانی» که برنشتاین تألیف آن را در کتاب «فمینیسم، سرمایهداری و نقد: مقالاتی در بزرگداشت ننسی فریزر» (۲۰۱۷)[۱]بر عهده داشته است. ارزش اصلی این فرازها شاید در آن است که تصویری منسجم و گیرا از روند تطور ایده و آرمان «برابری» و عطف توجه به «امر سیاسی» را در اندیشهی فریزر ارائه میدهند. بسیاری از خوانشگران فریزر نقطهی عزیمت فکری او را برجسته میکنند، در حالیکه این واقعیت را – به عمد یا به سهو – نادیده میانگارند که فریزر طی سالها و دهههای اخیر تحولات شگرفی را در دستگاه فکری خود تجربه کرده و در روندی بیوقفه، تمایزهای خویش از رویکردهای «اجماعمحور» را برجسته ساخته است. توجه به این تحول فکری فریزر برای کسانی که میخواهند راهی، روزنی و بدیلی میان رادیکالیسم طبقهمحور و سوسیالدموکراسی اجماعمحور بیابند، ضروری و الهامبخش است. حوزهی عمومی و دغدغههای فمینیستی فمینیسم هیچگاه برای فریزر جایگاه موضوعی محدود و منتزع [از سایر حوزهها] را نیافته است. دغدغهی او درخصوص فمینیسم به تمام پروژهی انتقادیاش اشاعه یافته و درک او از «نقد رادیکال»[۲] بر شیوهی موضعگیریاش نسبت به مسائل…
بیشتر بخوانید »وولفگانگ استریک • برگردان: فاطمه صدیقی، سعید انورینژاد • فروپاشی سیستم مالی آمریکا، که در سال ۲۰۰۸ رخ داد، اکنون به بحرانی اقتصادی و سیاسی در ابعاد جهانی تبدیل شده است. این اتفاق که جهان را تکان داده چگونه باید مفهومسازی شود؟ جریان اصلی علم اقتصاد تمایل دارد جامعه را تابع کششی عمومی برای رسیدن به تعادل ببیند، در این حالت بحرانها و تغییرات چیزی نیستند مگر انحرافاتی گذرا از وضعیت پایدار سیستمی که به طور نرمال به خوبی یکپارچه و همبسته است. اما یک جامعهشناس چنین نظریهای را نمی پذیرد. به جای آن که مصائب فعلیمان را اختلالی بیسابقه در شرایطی اساساً پایدار بدانیم، من برآنم که «رکود بزرگ» و در پی آن فروپاشی تقریبی شرایط مالی عمومی را تجلی تنشی بنیادین در پیکربندی اقتصادی-سیاسی جوامع سرمایهداری پیشرفته ببینم. تنشی که عدم توازن و ناپایداری را از استثنا به قاعده تبدیل میکند و میتوان ظهور آن را در توالی تاریخی بحرانهای درونی نظم اجتماعی-اقتصادی هم مشاهده کرد. من به طور مشخص استدلال میکنم که بحرانهای فعلی تنها زمانی قابل درک هستند که آنها را در سایهی دگرگونی مداوم و ذاتا متناقض صورتبندیای اجتماعی ببینیم. صورتبندیای که آن را «سرمایهداری دموکراتیک» میخوانیم. سرمایهداری دموکراتیک تنها پس از…
بیشتر بخوانید »فریدر وگلمان[۱]، یورگ برناردی[۲] • برگردان: کسرا نوراللهی • مقالهای که در پی خواهد آمد، دو گرایش را در میان فوکوپژوهان به لحاظ تلقیشان نسبت به اثر «مراقبت و تنبیه» شناسایی میکند: در حالی که این کتاب در ابتدا مشتاقانه مورد استقبال قرار گرفت و مفاهیم محوری آن –و در صدر آنها مفاهیم «انضباط» و «سراسربینی»- بهتقریب [همهجا گیر شده و] مکرراً مورد استفاده قرار میگرفتند، اغلب اینگونه تصور میشد که همین مفاهیم محوری طی فرایند بالندگی فکری خود فوکو از درسگفتارهای «حکومتمندی»[۳] به بعد کنار نهاده [و با مفاهیم دیگری جایگزین] شدند. با اینحال مقالات این شمارهی ویژه [از مجلهی «فوکوپژوهی»] نشان میدهند که اگر مراقبت و تنبیه با دقت و بهدور از اشتیاقی عاری از وجوه انتقادی[۴] و نیز با پرهیز از میل به رد [و پسزنی] تندروانه، خوانده شود، همچنان حامل الهامات فراوانی برای تحلیل فرهنگی و نظریهی انتقادی امروزین است. در ژوئن سال ۱۹۷۵، چهار ماه پس از انتشار مراقبت و تنبیه، فوکو انتظارات خود از کتابش را با این ایماژ جالب ابراز میکند: «من به کتابهایم به چشم مینها و بستههای انفجاری نگاه میکنم… امیدوارم که همینطور هم باشند!». فوکو با معرفی خود به عنوان یک «انفجارچی»[۵] یا مأمور حمل اقلام انفجاری…
بیشتر بخوانید »سرمایهداران، جان رومر و انقلاب فرهنگی برانکو میلانوویچ[۱] • برگردان: مهتاب خانی • در هنگام طراحی نظامهای پاداش و جبران، ما بهوضوح همواره تحت هدایت پارهای اصول معطوف به عدالت یا اخلاق هستیم. [متن حاضر حاصل] تأملی مختصر در باب شایستهسالاری، اصول [مورد نظر] جان رومر[۲]، و الگوی کلی جبران به کار رفته در چین در سالهای دههی ۱۹۶۰ میلادی [است]. در سالهای دههی ۱۹۹۰ و [خاصه] در کتابی منتشره در سال ۱۹۹۹ با عنوان «برابری فرصتها»، جان رومر زمینه را برای ظهور عرصهای فراهم کرد که تبدیل به حوزهی بالندهی مطالعات نابرابری [یا «نابرابریکاوی»] شده است؛ [که همانا مطالعهی] «نابرابری فرصتها»ست. بینش کلیدی رومر عبارت بود از تقسیم فاکتورهای مؤثر بر درآمد فرد به سه دسته: موقعیتها یا فاکتورهایی که نسبت به فرد «برونزاد» [و «خارجی»]اند و فرد نسبت به آنها کنترلی ندارد (جنسیت، نژاد، درآمد والدین، تحصیلات و مواردی از این دست)، [دوم؛] آن فاکتورهایی که محصول تلاش فرد هستند؛ و در نهایت آن فاکتورهایی که نتیجهی آن چیزی هستند که رومر «بختآوری تصادفی»[۳] میخواند ([نظیر این موقعیت که:] «شغل خوبی نصیبم شده چون از قضا در همان زمانی که شغل را آگهی کرده بودند [شغل دیگری نداشتم و] در دسترس بودم»). رویکرد رومر او…
بیشتر بخوانید »الیزابت هامفریس • برگردان: شقایق یوسفی مقدم • دیوید هاروی مهمترین نظریهپرداز مارکسیست در عصر نولیبرال است و چارچوب مفهومی او در این زمینه، عمدتاً در دو اثر امپریالیسم جدید (۲۰۰۳) و تاریخچهی مختصر نولیبرالیسم (۲۰۰۵) پرورش یافته است. کار هاروی تحلیلی ماتریالیستی از نولیبرالیسم است که آن را در زمینهی تغییرات روابط اجتماعی سرمایهدارانه و بحران انباشت دههی ۱۹۷۰ جای میدهد و مشخصهی اصلی آثار او کاربرد مقولات مارکسیستی است. او به ماهیت طبقاتی پروژهی نولیبرال توجه دارد و ادعاهای یوتوپیایی را که لیبرالها و بسیاری از سوسیال دموکراتها در دفاع از آن طرح میکنند، نمیپذیرد. علاوه بر این، هاروی به تنوعپذیری فضایی نولیبرالیسم[۱] توجه دارد و اشکال گوناگون آن را مورد تأکید قرار میدهد[۲]. اخیراً دربارهی تحلیل کنل و دادوس[۳] از روایتهای مسلط نولیبرالیسم و ارتباط آن روایتهای مسلط با جهان جنوب[۴] نوشتهام. دغدغههای من دربارهی روایتی مسلط تا حدی متفاوت است؛ اما معتقدم که تفسیر غالب دربارهی ریشهها و اشکالی که نولیبرالیسم در جهان شمال به خود گرفته، با خلق یک سنخ «آرمانی»[۵] از تغییرات اقتصادی- سیاسی که مبتنی بر تجربیات بریتانیا و ایالات متحد است، درک ما را محدود کرده است. روایت غالبی که شناسایی کردهام و در کارهای نائومی کلاین و دیگران…
بیشتر بخوانید »دنیل راجرز[۱] • برگردان: نوح منوری • نولیبرالیسم همهچیزخوار زبانشناختی[۲] زمانهی ماست؛ نو-واژهای که تمام واژگانی پیرامونی خود را تهدید به بلعیدن میکند. بیست سال پیش اصطلاح «نولیبرالیسم» بهندرت جایی در مباحثات انگلیسیزبان داشت. [اما] در حال حاضر [واژهای] تقریباً گریزناپذیر است که در مورد همه چیز از معماری، فیلم، و فمینیسم گرفته تا سیاستهای دانلد ترامپ و هیلاری کلینتون به کار میرود. جستجوی کاربردهای «نولیبرالیسم» در پایگاه داده ProQuest در فاصلهی سالهای ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۹ شما را به کمتر از ۲۰۰۰ عنوان میرساند. [در حالی که] از بحران اقتصادی ۲۰۰۸-۲۰۰۹ تا کنون این رقم از۳۳۰۰۰ عنوان فراتر رفته است. اصطلاح «نولیبرالیسم» در جناح چپ برای چنین مواردی به کار میرود: تشریح احیای ایدههای لسهفر در آنچه هنوز در اکثر حوزهها، اندیشهی اقتصادی «محافظهکارانه» نامیده میشود؛ بهراهانداختن کارزار علیه برنامههایی چون مالیاتستیزی، دولتستیزی، و ستیز با اتحادیههای کارگری که از طرحها و برنامههای تاچر و ریگان تا خیزش تیپارتی[۳] و انجمن درونحزبی آزادی[۴] را در برمیگیرد؛ توصیف ویژگیهای بازار جهانی اقتصاد که احکام و الزامات آن هماکنون بر جهان سیطره دارد؛ به باد انتقاد گرفتن سیاستهای حزب دموکرات مرکزگرای بیل و هیلاری کلینتون؛ و نام نهادن و اشاره به آن فرهنگ و ادراکاتی که اذهان و اعمال…
بیشتر بخوانید »مدخل «سرمایهداری» در فرهنگ بینالمللی علوم سیاسی[۱] • برگردان: نوح منوری • «سرمایهداری» از اوایل قرن بیستم به مثابه مفهومی به کار رفته که ساختار و پویایی یک صورتبندی خاص تاریخی از اقتصاد و جامعه را به تصویر میکشد. جلوههای آغازین آن صورتبندی خاص تاریخی از اواخر قرون وسطی، در نواحی جنوبی و سپس شمال غربی اروپا نمایان شد و از آن پس تقریباً به تمام مناطق جهان گسترش یافت. مفاهیم متضاد با «سرمایهداری» را میتوان شامل اقتصاد معیشتی[۲]، فئودالیسم، سوسیالیسم، و اقتصاد بردهداری دانست. جوامع در حال توسعهی «جهان سوم» ممکن است الگوهای سرمایهدارانهای محدود و جزیرهای در اقتصاد خود داشته باشند، بیآنکه در نتیجهی وجود آن الگوها تبدیل به «جوامع سرمایهداری» شوند. مورخان و عالمان [علوم] اجتماعی تطبیقی تعداد زیادی از مراحل، انواع، شروط، و گونهها را ذیل مفهوم عام «سرمایهداری» شناسایی میکنند؛ از جمله سرمایهداری ارضی (کشاورزی)[۳]، تجاری، صنعتی، مالی؛ سرمایهداری دولتی، سرمایهداری هماهنگ؛ سرمایهداری نوردیک[۴]، آنگلوساکسون، آسیای شرقی، یا راینی[۵].
بیشتر بخوانید »سیروس شایق[۱] • برگردان: حمید قیصری • ابراهیم توفیق در این کتاب میکوشد با تمرکز بر برههی زمانی پس از مصدق که خود آن را آغاز مرحلهی همچنان متداوم پسا-استعماری[۲] در ایران میخواند، رویکردی تازه به توسعهی دولت و اقتصاد سیاسی ایران تحت حاکمیت سلسلهی پهلوی عرضه کند. این کتاب که برآمده از رسالهی دکتری توفیق[۳] (دفاعشده به سال ۱۹۹۸ در دانشگاه فرانکفورت) است، به دو بخش اصلی تقسیم میشود؛ بخش نخست، با طرح مفاهیمی چون «دولت بورژوایی – سرمایهداری»[۴]، «جامعهی پسا-استعماری: مدرن یا سنتی»[۵] و «دولت پسا-استعماری»[۶]، به تشریح و تمهید استدلالات نظری اثر میپردازد.
بیشتر بخوانید »کاوه احسانی/آرنگ کشاورزیان • برگردان: حمید قیصری • آزرده از نابرابری و فساد، طبقات کارگر و فرودست شهرستانی به اعتراض علیه تخطی از وعدههای انقلاب ۵۷ برخاستهاند. اعتراضات اخیر در ایران به لحاظ دامنهی جغرافیایی و تنوع عناوین اعتراضی شایانتوجه بودهاند. این اعتراضات که آغازگر آنها نارضایی از بیکاری و تورم مستمر، انباشت دستمزدها و حقوق بازنشستگی معوقه، کاهش یارانههای نقدی، تخریب و ویرانی زیستمحیطی و سقوط مؤسسات مالی مسألهداری بود که در نهایت کلاهبردار از آب درآمدند، [بیشاز آنکه در مرکز و شهرهای بزرگ پدیدار شوند] در شهرستانهای کوچک به وقوع پیوستند. این اعتراضات در هستهی خویش فریاد اخلاقی حاشیهای مطرود بودند علیه آنچه مرکزی «بیرحم»[۲] پنداشته میشود؛ همان مرکزی که [اعتراض به] خیانتهای آن به آرمان عدالت اجتماعی، به نیروهای انقلابی ۵۷ جان بخشید و متحدشان کرد.
بیشتر بخوانید »آصف بیات • برگردان: سعید انوری نژاد • در ابتدای دههی ۷۰ شاهد سلسلهای از اعتراضات عمومی شهری در ایران بودیم که از زمان انقلاب ۱۳۵۷ بیسابقه بوده است. در فاصلهی مرداد ۷۰ تا مرداد ۷۳، ۶ شورش مهم در شهرهای تهران، شیراز، اراک، مشهد، قزوین و تبریز رخ داد. علاوه بر اینکه به تناوب برخوردهای کوچکتری در بسیاری از مراکز دیگر شهرها نیز به وقوع پیوست. بسیاری از این اعتراضات مرتبط با حاشیهنشینان شهری بود که نگران تخریب محلاتشان بودهاند؛ اتفاقی که در تهران، شیراز، اراک، مشهد و خرم آباد رخ داد.
بیشتر بخوانید »پری اندرسون • برگردان: نوح منوری • پری اندرسون در تکمیل مباحث پیشین خویش، [در این قطعه] به ما میگوید که چرا اگر مخالفان [و دشمنان] نولیبرالیسم عزم خود را جزم کنند، سلطهی نولیبرالیسم امری مقدر [و گریزناپذیر] نیست.
بیشتر بخوانید »ریچارد سوئدبرگ • برگردان: عطاءالله حشمتی • چکیده: [در این مقاله] به جای تلاش برای تعیین جایگاه جامعهشناسی اقتصادی بوردیو، از این بحث خواهم کرد که تحلیل او از اقتصاد، که طی دورهای طولانی بسط یافته است، بسیار غنی است و مسیرهایی چنان جالب و متفاوت مییابد که ما را مجاز میدارد [به جای یک «جامعهشناسی اقتصادی بوردیو»] از مجموعهای از «جامعهشناسیهای اقتصادی بوردیو» سخن بگوییم. در حالی که بیشتر جامعهشناسان کتاب «تمایز»[۱] بوردیو و تحلیل آن از مصرف را میشناسند، کمتر از این واقعیت آگاهاند که بوردیو در اواخر عمر گفت که به سه مطالعهی عمده دربارهی مباحث اقتصادی پرداخته است. آن پژوهشها عبارت هستند از: کار بوردیو دربارهی «اقتصاد شرافت»[۲] و «حسن نیت»[۳] در الجزایر (دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰)؛ پژوهش او دربارهی اعتبار[۴] (بوردیو و همکاران، ۱۹۶۳)؛ و تحقیق او دربارهی اقتصاد خانههای تکخانوار[۵] (بوردیو و همکاران ۱۹۹۹). [در این مقاله] هر سه پژوهش مزبور ارائه شده و در جزییات مورد بحث واقع خواهند شد. همچنین تلاش بوردیو برای صورتبندی یک برنامهی عمومی برای «انسانشناسی اقتصادی»[۶] در مقالهی «میدان اقتصادی» (۱۹۹۷) به کمک مفاهیمی نظیر میدان[۷]، عادتواره[۸] و سرمایه[۹] نیز توضیح داده شده است. انتقادهایی نیز متوجه تحلیل بوردیو از اقتصاد شده که آنها نیز…
بیشتر بخوانید »چارلز تیلی• برگردان: نوح منوری• توضیح: مقالهی «دورکیم بیخاصیت« نوشهی چارلز تیلی برای اولین بار در سال ۱۹۷۷ با عنوان «بیفایدگی دورکیم در مطالعات تاریخی تغییرات اجتماعی[۱]» و سپس در سال ۱۹۸۱ در کتاب «تلاقی جامعهشناسی و تاریخ[۲]» منتشر شد. این مقاله از مباحثهبرانگیزترین و پرارجاعترین مقالاتی است که دربارهی دورکیم (البته با دیدهی انکار) نوشته شده است. تیلی این مقاله را در سالهایی مینویسد که اندیشههای دورکیم پس از سالها سیطره بر رشتهی جامعهشناسی مورد انتقاد قرار گرفت و به ویژه گمان میرفت آرای دورکیم برای تحلیل تاریخی مفید نیست. دیدگاهی که بعدها با خوانشهای تازهای از دورکیم به ویژه توسط کسانی چون گیدنز، امیربایر، کنت تامپسون، الگزندر و غیره به چالش کشیده شد.
بیشتر بخوانید »کنت تامپسن• برگردان: نوح منوری• در این مقاله مفاهیم اصلی جامعهشناسی دورکیم بر حسب ارتباط آنها با جامعهشناسی سیاسی مورد بحث قرار گرفته است. شرحهای اولیه از کار دورکیم بر توصیفی نسبتاً تکاملگرایانه از اشکال در حال تغییر تقسیم کار در گذارِ جوامع از نوع سنتی به نوع مدرن تمرکز داشتند. سپس آن دسته از کارهای او مورد توجه واقع شدند که به طور مستقیم با نهادهای سیاسی از جمله دولت سر و کار داشتند. خاصه مفهومپردازی او از سیاست با مباحث جاری در باب جامعهی مدنی مرتبط به نظر میرسند. اخیراً نیز کار او به عنوان منبعی غنی از ایدههای تحلیلی شناخته شده که میتواند برای کاوش در فرایندهای سیاسی، مورد استفادهی جامعهشناسان فرهنگی ملهم از مباحث دورکیم در باب سپهر نمادین حیات فرهنگی – اجتماعی قرار بگیرد. کار جفری الگزندر دربارهی بحران واترگیت و کمپین انتخاباتی اوباما را میتوان از نمونههای برجستهی این کاربرد دانست.
بیشتر بخوانید »سی. رایت میلز• برگردان: سعید انوری نژاد• توضیح: چند سال پیش که به تازگی دانشجوی کارشناسی ارشد جامعهشناسی شده بودم، خشایار دیهیمی کتابی از سی. رایت میلز به من داد تا مقدمهی آن را بخوانم و بهعنوان یک دانشجوی تازهکار بدانم سر در چه آخوری کردهام. نام کتاب تمثال انسان –images of man– بود و شامل گزیدههایی از آثار جامعهشناسان مطرح و -یا بنا به سلیقه و دیدگاه او- کلاسیک. مقدمهی کتاب به این پرداخته بود که چرا جامعهشناسی مهم است و چرا این همه به بیراهه و یا راههایی پرت و بیهوده افتاده است و از اینجا به اهمیت خواندن جامعهشناسان کلاسیک رسیده بود. آنچه در ادامه میخوانید گزیدهای از آن مقدمه است. اصل متن طولانیتر است که به همین مطلب پیوست شده است.
بیشتر بخوانید »دیوید ای. اپتر [۱] • برگردان: روزبه ذبیحیان• برای روشن کردن دکترین و کنش سیاسی نهفته در اصطلاح سوسیال دموکراسی میتوانیم به این بپردازیم که سوسیال دموکراسی چه هست و چه نیست. آلمان، فرانسه، انگلستان، اتریش، نیوزیلند، استرالیا، بلژیک، هلند، اسپانیا، سوئد و دیگر کشورهای اسکاندیناوی همگی دارای پیشینهای قوی در سنتها و احزاب سوسیال دموکراتیک (با عناوین مختلفی چون سوسیالیست، سوسیالدموکراتیک یا احزاب کارگری) هستند. برخی از همین احزاب در دوره های مختلف، به ویژه پس از جنگ جهانی دوم، دولت نیز تشکیل دادهاند. اجرای چند نسل از برنامههای رفاهی و اصلاحات اجتماعیِ قانونمند، تأثیرات پایداری را نه تنها در الگوی تشکیل دولت از سوی احزاب سوسیال دموکرات، بلکه در نگرشهای غالب آنها نسبت به مسئولیت اجتماعی به جای گذاشته است. جنبش سوسیال دموکراتیک مهمی نیز در ابتدای قرن بیستم در کشور روسیه وجود داشت که بعدها از سوی بلشویکها سرکوب شد. سوسیال دموکراسی با دامنهی تأثیرگذاری کمتر در کشورهایی چون آرژانتین، کانادا، ایرلند شمالی (حزب سوسیال دموکراتیک و حزب کارگر)، هند و ژاپن نیز وجود داشته است. در این کشورها سوسیال دموکراتها با وجود قدرت انحصاری حزب حاکم لیبرال دموکرات، همچنان نیرومند باقی ماندهاند و پشتیبانان عمدهای در میان زنان، کشاورزان و طبقهی متوسط دارند.
بیشتر بخوانید »- 1
- 2